تا آنجا که به روابط انسانی مربوط میشود، همان تکنولوژیهای اطلاعاتی که قادرند ما را به هم متصل سازند، میتوانند در عین حال با در اختیار گذاشتن توهمی از با هم بودن، ما را از داشتن یک ارتباط رویاروی با همنوعان جدا سازند. مثلاً در حالی که در تهران چایخانههای سنتی تجدید حیات مییابد، در شیکاگو قهوهخانههای اطلاعاتی رونق دارد. وقتی در چایخانههای تهران مباحثات بین رؤسای شرکتها ممکن است خصوصی و رویاروی صورت گیرد، در قهوهخانههای شیکاگو رؤسا میتوانند از فنجان قهوه داغ بنوشند، در یک بحث کاملاً رسمی با فردی در آن سوی قاره شرکت کنند و در همان حال از طریق پایانههای رایانهای که بر ایشان فراهم آمده در بزرگراههای اطلاعاتی سیر و سیاحت کنند. (Van,1996) در امریکا این انوع قهوهخانههای رایانهای رونق زیادی یافته است.
هر چند مشتریان قهوهخانههای اطلاعاتی ممکن است با فرد کنار دست خود مباحثه نداشته باشند، ولی میتوانند با دیگر مسافران شبکة اطلاعاتی کیلومترها دورتر صحبت داشته باشند! از امتیازات دیگر این قهوهخانههای رایانهای امکان امتحان و انتخابی است که در اختیار مشتریان پش از تصمیم قطعی برای خرید نرمافزارها یا سختافزارهای جدید قرار میگیرد.
علی رغم اینکه ظاهراً تکنولوژیهای جدید، ارتباطات مرزهای جغرافیایی و فواصل بین مردمان را از جا برداشته است، از جهت ارتباطات میان فردی یا چهره به چهره، بسیاری از ساکنین دهکدة جهانی، مرزهای جدیدی بین خود و کسانی که در محیط بلافصل آنها همچون خانه، اجتماع، اداره وحتی قهوهخانههای اطلاعاتی زندگی میکنند به وجود آوردهاند. به طور مثال در ادارات امروزی چندان غریب به نظر نمیرسد که دو همکار که دفاترشان کنار هم است از طریق پست الکترونیکی یا پست صوتی با هم ارتباط برقرار کنند؛ درست مثل این که از لحاظ جغرافیایی فاصله زیادی با هم داشته باشند. عجیب آنکه از نقطهنظر روابط انسانی، جدایی و کاهش رویایی چهره به چهره، به صورت مشخصة اصلی عصر اطلاعات درآمده است. درعین حال، احساس بیاعتمادی به دیگران از جمله دوستان و همسایگان یکی از نشانههای بارز این عصر است. در واقع یکی از پر رونقترین تجارتهای عصر اطلاعات مربوط است به انبوه ابزارآلات پیچیدة امنیتی (از قبیل دوربینهای مخفی، آژیرهای خطر، چراغهای خطر، قفلهای الکترونیکی، زنجیرها، افشانهها، بوقهای هشدار دهندة و غیره)، در بازاری که توسط مشتریان پر سوءظن به مصرف میرسد. یعنی کسانی که بیشتر تمایل به محبوس ساختن خود دارند به جای اینکه پا از دایرة تنگ و خود ساختة تنهایی فراتر نهند و برای زدودن ترس از ضمیر خود نسبت به دیگران به فعالیت برخیزند و به ایجاد راهحلهای ماندگار انسانی، و نه تکنولوژیکی، دست یازند و فرهنگ سوء ظن و ترس را به فرهنگ اعتماد، همکاری و احترام متقابل مبدل سازند.
به نوشته مارشال مک لوهان و بروس اس. پاورز «انسان الکترونیکی دارای مغزی خارج از جمجمه و سلسله اعصابی بر روی پوست میباشد. یک موجود تند مزاج که از خشونت آشکار پرهیز میکند. شبیه عنکبوتی چمباتمه زده روی تارهای مرتعش خود که تارهای دیگران نیز میلرزاند. اما این موجود گوشت و خون ندارد، بلکه بیشتر به یک شئی در بانک اطلاعاتی میماند که بی دوام است و به سرعت فراموش میشود و از این واقعیت خشمگین است.»
منبع: سایت دکتر یحیی کمالی پور