سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
روابط عمومی به زبان آدمیزاد
این تارنما میعادگاهی است برای تمامی علاقمندان به مباحث روابط عمومی، مدیریت، خلاقیت، راهکارهای کسب موفقیت، کارآفرینی و ...؛ اگر ارایه کننده کالا و خدمات هستید، اگر وبلاگ نویسید یا به هر روش دیگری به اشاعه افکار خود می پردازید سری به ما بزنید: کلیه افراد علاقمند می توانند در یک دوره یک ماهه آزمایشی با وبلاگ "روابط عمومی به زبان آدمیزاد" (مهر 84) همکاری نمایند در صورت احراز شرایط با ما خواهید ماند. افراد غیر فعال و یا فعال در زمینه غیر مرتبط حذف خواهند شد.
نویسندگان وبلاگ
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 394
بازدید دیروز : 327
کل بازدید : 616743
کل یادداشتها ها : 350
خبر مایه

موسیقی


درود بر شما

امشب می خوام یه دروغ دل انگیز رو با هم بررسی کنیم. این داستان و نقدش بی شک برای شما جالب خواهد بود. شاید هم بعضی از شما با این داستان آشنا بودید اما باور این همه دروغ علیه ایران براتون دردناک بوده. این گره نه با دندون بلکه به راحتی با دست باز شدنیست. همون طور که بسیاری از دروغ های بزرگ تاریخ با کمی منطق و مطالعه پاک شدنی خواهد بود؛ گاهی نداشتن تاریخ دروغین بهتره، حتی اگر نتونیم حقیقتی رو به جایش بنشونیم. (نقدهای من با رنگ آبی نمایش داده شده):

یکی از کتاب های بیست و چهارگانه تورات تماما به ایران هخامنشی [البته ایران هخامنشی به صورت افسانه و در غالب اساطیر. زیرا یهودیان به دلیل محبتی که کورش در آزاد سازی آنان به خرج داد مایل به بیان روایات جذاب و باشکوهی در مورد آنان بودند. از دیگر سو به دلیل قدرت این خاندان بسیاری از قومیت ها و سرزمین ها مایل به متصل کردن سلسله نسب خود به آنان بودند. مثلا مصر در مورد کمبوجیه یا همین مورد استر یهودی به اخشورش که مرتبط بودن آن به ماجرای استر هرگز به اثبات نرسیده است] مربوط می شود و وقایع آن نیز از اول تا به آخر در شوش و در دربار شاهنشاه پارس می گذرد. نام این کتاب "کتاب استر" است و داستان آن داستان تسلط بی چون و چرای دختری یهودی بر دربار پادشاهی ایران در زمان "اخشورش" است که به روایت تورات "از هند تا حبش بر 127 مملکت سلطنت می کرد".

این اخشورش (که ظاهرا خشاریارشا فرزند داریوش هخامنشی است) در سال سوم از سلطنت خویش ضیافتی در "دارالسطنه شوشن" (شوش) برای نشان دادن جلال و حشمت سلطنت خود بر پا می کند که 180 روز [این غلو برای هر خواننده ای واضح است] تمام ادامه می یابد [این موضوع محال است زیرا در آن سال ها خشیارشا درگیر شورش مصر و آمادگی برای حمله به یونان بود]، و پس از انقضای این مدت ضیافت هفت روزه دیگری در قصر پادشاهی ترتیب می دهد که در روز هفتم آن در عالم مستی امر می کند [به تصریح هرودوت در دربار هخامنشی و در مجالس شراب خواری بحث مستی نبوده است. حتی او که خود دشمن درجه یک ایران هخامنشی است بخصوص تاکید می کند حتی هوشیاری آنان به حدی بود که مذاکرات مهم در همین جلسات صورت می پذیرفت] وشتی شهبانوی او را با تاج ملوکانه به حضور پادشاه بیاورند تا خلایق زیبایی او را از نزدیک ببینند( در متن کلدانی تورات تصریح شده است که شاه فرمود او بدین منظور سراپا برهنه شود [خشیارشا تنها یک زن رسمی داشته که دختر عمه اش نیز بود. این دروغ و اغراق محال است. بخصوص در جایی که در هیچ نقطه ای حتی در اختصاصی ترین قسمت اقامتگاه خشیارشا در هدیش پارسه (تخت جمشید) اثری از بازنمایی زنی نیست چه رسد زنی برهنه یا نیمه برهنه])، ولی شهبانو از این کار سرباز می زند و در نتیجه مغضوب پادشاه می شود و شاه پس از مشورت با ریش سفیدان قوم تصمصم می گیرد که رتبه ملوکانه وشتی را به دیگری که شایسته تر از او باشد بدهد، و پس از جستجو در سراسر کشور، دختری بنام استر که عموزاده و دختر خوانده مردی یهودی بنام مردخای بن یائیربن شمعی بن قیس بنیامین است که از اورشلیم جلای وطن کرده و در دارالسلطنه شوشن زندگی می کند [مردخای به روایت عهد عتیق کاتب دربار بود) برای شهبانویی انتخاب می شود، ولی به دستور مردخای قومیت یهودی و خویشاوندی خود را با مردخای پنهان نگاه می دارد (نام حاداثا را به استر پارسی که اکنون در لاتین مفهوم ستاره را دارد تغییر می دهد].

این اخشورش وزیری بنام هامان دارد [چنین نامی برای خشیارشا یا وزیر وی درهیچ کتیبه یا سندی به هیچ زبانی ذکر نشده است] که "جمیع خادمان شاه به حضور او سجده می کنند" [طبق کتیبه بارعام -که تشریفات حضور در محضر شاه هخامنشی را با جزییات بیان می کند- هیچ فردی در برابر شاه سجده نمی کرده است بلکه تنها کمی سرخود را خم کرده و دست بر دهان می گرفت که علت آن نیز احترام به آتشی بود که مقابل شاه روشن است] ، اما مردخای سجده نمی کند و هامان که بر یهودی بودن مرخای آگاه می شود نه تنها قصد کشتن مرخای بلکه "قصد هلاک نمودن جمیع یهودیانی را می کند که در تمامی مملکت اخشورش بودند، از آن رو که قوم مرخای بودند"، ولی با فعل و انفعال هایی که در داستان استر به تفضیل حکایت شده[مثلا یکی از فعل و انفعالات کشف توطئه به قتل رسوندن شاه توسط مردخای کشف و توسط استر اعلام می شود]، پادشاه در یک بزم میگساری به استر قول می دهد که هر چه را که او بخواهد، ولو نصف مملکتش باشد بدو بدهد [اغراق و دروغ مسجل برای تمامی خوانندگان]، و استر از او اعدام هامان را می خواهد، و شاه این درخواست را می پذیرد، و اضافه بر آن به استر و عمویش مردخای اجازه میدهد که نامه هایی از جانب پادشاه به والیان و روسای 127 ولایت از هند تا حبشه [این ابعاد در مورد امپراتوری درست است] بنویسد که بموجب آنها به یهودیانی که در همه شهرها هستند اجازه داده میشود که "تمامی قوم ها و ولایت ها را که قصد اذیت ایشان می داشتند با اطفال و زنان ایشان هلاک سازند و بکشند و تلف نمایند و اموال ایشان را تاراج کنند" [این دروغ به قدری بزرگ است که جای بحث ندارد ولی در صورت تمایل قادر به ارایه دلایل خواهم بود] .... و مردخای پس از صدور این حکم از حضور پادشاه با لباس ملوکانه لاجوردی و سفید و تاج بزرگ زرین و ردای کتان نازک ارغوانی بیرون می رود و یهودیان در شهر شوشن شادی و وجد می کنند و داستان چنین به پایان میرسد که : " یهودیان جمیع مخالفان خود را در همه ولایت های اخشورش پادشاه به اجازه او به دم شمشیر زده کشتند و هلاک کردند و ایشان هرچه خواستند بعمل آوردند، و در دارالسلطنه شوشن به تنهایی پانصد نفر را به قتل رسانیدند [جالب است که هفت خانواده برتر و شاهزادگان و ... همه برای یهودیان می میرند. پس حتما پس از آن حکومت ایران به دست یهودیان می افتد و شاه ملعبه دست آنان می شود، حال چگونه دوباره قدرت منتقل می شود معلوم نیست. اگر واقعا چنین قتل عامی رخ داده بود آیا ممکن بود که اردشیر اول پسر خشیارشا نسبت به آن بی اعتنا باشد و اقدامی علیه یهودیان در دوران او ثبت نشود؟ آیا می شد که برای چنین حادثه عظیمی کتیبه ای نقر نکنند یا اینکه تواریخ هرودوت با همه دشمنی ها و تمایل برای ایرادگیری اشاره به آن نداشته باشد؟]، و در آ ن روز عدد آنانی را که در دارالسلطنه شوشن کشته شدند بحضور پادشاه عرضه داشتند، و پادشاه به استر ملکه گفت که یهودیان در دارالسلطنه شوشن پانصد نفر را هلاک کرده اند؛ پس در سایر ولایت های پادشاه چه کرده اند؟ حال مسئول تو چیست که به تو داده خواهد شد. و استر گفت به یهودیانی که در شوشن می باشند اجازت داده شود که فردا نیز مثل امروز عمل نمایند، و پادشاه فرمود که چنین بشود [فقط یک مورخ دیوانه ممکن است چنین افسانه ای را تاریخ بپندارد. کسی که ذره ای از تاریخ امپراتوری هخامنشی مطلع باشد فقط به این هجویات خواهد خندید. این اخشورش اگر خشیارشا باشد باید بدانید که زرتشتیان در موارد اضطرار حکم اعدام صادر می کردند و معمولا احکام برگشت پذیر صادر می شد. خشیارشا خود می گوید: من کسی را بی دلیل محکوم نمی کنم مگر آنکه دو نفر به جرم او شهادت دهد. به هر حال در این اینجا برای بحث در مورد شخصیت این شاه بزرگ خارج از حوصله خواهد بود اما برای بحث در این مورد شواهد کافی  موجود است.]، و یهودیان بر روی هم هفتاد و هفت هزار نفر(!!!!!!!!!!) از مخالفان خویش را کشتند و آن روز را روز بزم و شادی دانستند (جشن پوریم)." (در پایان داستان نیز هامان اعدام می شود و مردخای رییس کاتبان دربار)

ولتر در ارزیابی کلی خود از تورات، درباره این کتاب استر می نویسد:

« همه ما می دانیم که این داستان، از آغاز تا انجام، یک رمانِ خیالی بیشتر نیست، ولی حتی یک رمان نیز می باید تا اندازه معینی سر و ته داشته باشد، یعنی در آن، یک ضیافت، شش ماهِ تمام، بدونِ وقفه، ادامه نیافته باشد، و در جایی که هرودوت و دیگر مورخانِ یونانی جملگی بر مقرراتِ اخلاقیِ سختگیرانه دربارِ هخامنشی تأکید می کنند، پادشاهِ این دربار، دستور نمی دهد که همسرش را برهنه در برابر اتباع و رعایایش به نمایش گذارند، و در جایی که هر پادشاهِ مقتدرِ شرقی، چه پارسی و چه عرب و چه ترک و مغول و چینی حتی انتخاب یک اسب را برای اصطبلِ سلطنتی، مشروط به بررسی در اصالتِ آن می کند، پادشاهِ 127 کشور، دختر ناشناسی را بدونِ هیچ بررسی در سابقه ی خانوادگی و قومی و مذهبیِ او، به همسری خود برنگزیده باشد، و به یک پناهنده ی مفلوکِ خارجی منصبِ صدارت و لباسِ ملوکانه و تاجِ زرین نبخشیده باشد، و در کشوری که روحِ اغماض و مدارایِ مذهبیِ پادشاهانِ آن زبانزدِ دوست و دشمن بوده است، بخاطرِ چشم و ابروی یک دخترِ یهودی، اجازه قتلِ عامِ هزاران نفر از اتباع خود را صادر نکرده باشد. .....»

و خودِ ولتر بر این تذکر می افزاید که آیا حق با صاحب نظرانی چون بولینگبروک، دمارسه، فره، تیاده، مسلیه، بولانژه نیست که این داستانِ کتابِ مقدس را چیزی از قبیلِ داستان های هزار و یک شب منتها از نوعِ مبتذل آن دانسته اند، و همگی بر این اتفاق نظر دارند که در سراسر آن حتی یک حرفِ راست وجود ندارد؟
نشریه معتبر Le monde de la Bible که با همکاری موزه لور پاریس منتشر می شود، در شماره وِیژه ای که در اکتبر 1997 به مناسبت برگزاری نمایشگاه بزرگ ایران باستان در این موزه انتشار داد، دو بررسی جالب، یکی نوشته یک کارشناس " مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه" CNRS و دیگری نوشته یکی از اعضای هئیت مدیره مجمع " گران شان" فرانسه را که هر دو یهودی هستند در ارتباط با همین کتاب استر چاپ کرد که بهتر است به جای هر توضیح دیگری در این باره، بخش های کوتاهی از هر کدام از آنها را در اینجا نقل کنیم:

« به غیر از اخشورش (احتمالا خشایارشا) کلیه کسان دیگری که در کتاب استر از آنها نام برده شده، از نظرِ تاریخ ناشناخته اند و اسامیِ آنها اصولا اسامیِ سمبولیکی هستند که این داستان را بیشتر در قلمرو داستان های خیالی قرار می دهد تا یک وقایعِ نگاری تاریخی، نام هایی چون مردخای و استر می توانند یادآور مردوخ و ایشتار خدایانِ بابلی باشند که یهودیان در دورانِ اسارتِ بابلی خود با آنها آشنا شده بودند، و جشنِ پوریم که یهودیان همه ساله برای یادآوریِ همین ماجرای استر برپا می کنند به نوبه خود می تواند معادل یهودی جشنی باشد که با همین نام هر ساله در آغازِ سالِ نوی بابلیان برگزار می شد(1)، منتها این بار مفهومِ پیروزیِ قومِ یهود را در برابر اسارتِ بابلیِ آنان داشت. هدف از سناریوی این رمانِ استر این است که به یهودیان نشان داده شود که می توانند اتباعِ کشوری دیگر باشند و در عینِ حال هویت یهودی خود را حفظ کنند، و به موازاتِ آن این موضوع را سنگِ زیربنای یک رستاخیزِ ایمانی برای خود قرار دهند. کتابِ استر برای ابلاغ این پیام نوشته شده است که چگونه در دوران های بحرانی، یهودیان می توانند با دولت های حاکم همزیستی کنند بی آنکه یهودیت خود را انکار کرده باشند . »

« کتاب استر برای این نوشته شد که نشان دهد یهودیانی که رعایای شاهنشاهان ایران بودند می توانند شریک خوبی برای ایرانیان باشند و از منافع پادشاه در برابر توطئه هایی که علیه او می شود دفاع کند. این کتاب، پاسخِ یهودیان به پرسشی است که در زمان شاهنشاهی هخامنشی مطرح شده بود، و آن این بود که موضع یهودیان در این امپراتوری و بخصوص موضع مذهبی آنان در ارتباط با آیینِ مزداییِ ایرانیان، چه می تواند باشد؟ اگر در نظر بگیریم که که زیربنای فکری کتاب استر بیشتر از آنکه بر توحیدِ یهودایی تکیه داشته باشد، بر واقعیت هایی مزدایی تکیه دارد، و اگر بدین نیز توجه کنیم که کتاب استر، تنها کتاب تورات است که در آن مطلقا از یَهُوه، خدای اسرائیل نام برده نمی شود، متوجه خواهیم شد که این کتاب را می باید بیش از یک نوشته مذهبی، یک اثرِ شبهِ تاریخی و شبهِ افسانه ای تلقی کنیم که در زمانی معین و در مکانی معین و با هدفی معین با هدفِ نزدیک کردنِ اجتماعیِ ایران و یهود و در عین حال تفاهم میان دو آیین مزدایی و یهودایی نوشته شده است».

و دکتر داریوش احمدی در کتاب هزاره های پرشکوه (رویه های 45 و 46) در پاسخ به ماجرای پوریم، چنین نوشته است:

« داستان کشته شدن چندین هزار فردِ ضد یهودی به دستِ یهودیان، و افسانه ی پوریم، آنگونه که در کتاب استر بازگو شده، افسانه ای است که هیچ متن و سند ایرانی و ناایرانی آن را تأیید و گواهی نمی کند و بدیهی است اگر چنین کشتار عظیمی روی می داد، دستِ کم می بایست در یک سند تاریخی، شرح و روایتی از آن یافت می شد. افزون بر این، در اسناد ایرانی (به ویژه الواح ایرانیِ تختِ جمشید) و منابعِ ناایرانی (مانند هرودوت، پلورتاک، کتزیاس و ...) حتی نام هایی چون هامان و مردخای، به عنوانِ درباریانِ بلندپایه ی هخامنشی، یا وشتی و استر به عنوان شهبانوان هخامنشی، که در کتاب استر معرفی گردیده اند، یافت نمی شود. اینک به طور مستدل نشان داده شده است که داستان استر و مردخای، بویژه براساس بن مایه های دینی و اسطوره ای بابلی (استر= ایشتر یا ایشتار؛ مردخای= مردوک یا مردوخ) و در عصرِ سلوکیان-اشکانیان نوشته شده و ارتباطی با روی دادهای تاریخی عصر هخامنشی ندارد. ( نک. ادی 1381: 183-177، 307) »

به گفته دکتر احمدی (به نقل از مک کلاف 1985: 634) در متنِ یونانیِ کتابِ استر، بجای خشایارشاه ((Ahasweros در متن عبری از اردشیر (Artaxerxes) به عنوان پادشاه ایران یاد شده است(!) و از سوی دیگر جناب پورپیرار، آن پادشاه را داریوش می نامد!!!

بدین گونه از این داستان بی سر و ته، که هیچ گونه بن مایه تاریخی هم ندارد، چیزی بجز وسیله ای برای ناآگاه و در نادانی نگاه داشتن ایرانی، نمی ماند.

(1)                 عیدِ پوریم عیدِ بهاریِ بابلیان بود که در کنعان نیز برگزار می شد و قوم یهود آنرا مانند بسیاری دیگر از سنن خود از تمدن های پیشین اقتباس کرده بودند. این جشن در روزهای 14 و 15 ماه ادر بر پا می شد که با اواخر اسفند ماهِ ایرانی منطبق است، و اکنون نیز در همان زمان توسطِ یهودیان برگزار می شود.


برگرفته از مقاله: شاهین کاویانی و دکتر شجاع الدین شفا

                     تواریخ هرودت

                     آپوکریفای عهد عتیق


+ درود بر شما. روابط عمومی به زبان آدمیزاد با ادامه معرفی نرم افزار جامع روابط عمومی بروزه!


+ درود بر شما. روابط عمومی به زبان آدمیزاد با ادامه معرفی نرم افزار جامع روابط عمومی بروز شد.


+ درود بر شما. روابط عمومی به زبان آدمیزاد با ادامه معرفی نرم افزار جامع روابط عمومی بروز شد.


+ برای آشنایی با نرم افزار جامع روابط عمومی سری به روابط عمومی به زبان آدمیزاد بزنید.


+ درود بر شما. اگر مایلید بدانید چقدر در روابط عمومی قوی هستید سری به روابط عمومی به زبان آدمیزاد بزنید.


+ به سهامداران خود احترام بگذارید. به آنان نشان دهید که متشخص و امین هستید!


+ تا کنون همه از مشتری مدار گفته اند. سری به روابط عموی به زبان آدمیزاد بزنید و این بار از سهام دار مداری بشنوید.


+ صاحب سهم را مشتری و هواخواه موسسه سازید (1) با افزایش تعدا صاحبان سهام است که می توان دموکراسی اقتصادی را بر پایه های محکم استوار نمود.ادامه...


+ در دنیای تبلیغات خودخواه نباشید. تنها تبلیغات سازمان خود را پیش نبرید گاهی حمایت تبلیغات سازمان های غیرانتفاعی بیشتر به شما کمک خواهد کرد.(اصلاعات بیشتر در روابط عمومی به زبان آدمیزاد)


+ گاهی ممکن است برنامه ای را با زحمات و هزینه زیاد دنبال کنید بدون به دست آوردن کوچکترین نتیجه.پس همیشه برنامه های خود را ارزیابی کنید. سری به روابط عمومی به زبان آدمیزاد بزنید تا با نمونه ای از این مشکل آشنا شوید.






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ