گلمن، بویاتزیس و ری (1999) نیز اجزای هوش هیجانی را به شرح زیربیان کرده اند:
1) خودآگاهی: خودآگاهی یا تشخیص احساس در همان زمان که در حال وقوع است، بخش مهم و کلیدی هوش هیجانی را تشکیل می دهد. توانایی کنترل و اداره لحظه به لحظه احساسها نشان از درک خویشتن و بصیرت روان شناسانه دارد. مدیران و رهبرانی که
درجه ای بالا از خود آگاهی دارند، با خود و دیگران صادق هستند و می دانند که چگونه احساسهایشان بر آنها، سایر مردم و عملکرد شغلیشان تاثیر می گذارد. آنها با یک احساس قوی از خودآگاهی، با اعتماد به نفس و در استفاده از
قابلیتهایشان کوشا هستند و می دانند چه وقت درخواست کمک کنند.
2) خودنظم دهی: کنترل و اداره احساسات مهارتی است که بر پایه خود آگاهی شکل می گیرد. مدیران ورهبران قادرند محیطی از اعتماد و انصاف خلق کنند. عامل خود نظم دهی به دلایل رقابتی بسیار مهم است، زیرا در محیطی که سازمانها مستهلک می شوند و فناوری کار با سرعتی گیج کننده تغییر شکل می یابد. فقط افرادی که بر هیجانهایشان تسلط یافته اند، قادر به انطباق با این تغییرها هستند.
3) انگیزش: هدایت احساسها در جهت هدف خاص برای تمرکز توجه و ایجاد انگیزه در خود بسیار مهم است. کنترل احساسها زمینه ساز هر نوع مهارت وموفقیت است و کسانی که قادرند احساسهای خود را به موقع برانگیزانند، در هر کاری که به آنان واگذار شود، سعی می کنند مولد وموثر باشند. رهبران با انگیزه برای رسیدن به ماورای انتظارهای خود و هرکس دیگر حرکت می کنند. کلید واژه این رهبران، پیشرفت است. رهبرانی که بالقوه رهبر هستند، میل به پیشرفت در آنها درونی شده و برای رسیدن به پیشرفت برانگیخته می شوند. شور، اولین علامت رهبران با انگیزه است که به وسیله آن عشق به یادگیری دارند، به انجام خوب شغل مبادرت
می کنند و یک انرژی خستگی ناپذیر برای بهتر انجام دادن کارها نشان می دهند. تعهد سازمانی علامت دیگر است. وقتی افراد شغلشان را برای خودش دوست دارند. به سازمانی که در آن مشغول بکارند، احساس تعهد می کنند و به طور قابل ملاحظه ای موقعی که علایم بر ضد آنهاست، خوشبین باقی می مانند.
4) همدلی: توانایی دیگری که براساس خودآگاهی هیجانی شکل می گیرد، همدلی با دیگران است که نوعی مهارت مردمی محسوب
می شود. رهبران همدلی سعی می کنند همه را راضی کنند. آنها با ملاحظه و فکر، احساسهای کارکنان را همراه با سایر عوامل در تصمیم گیریها در نظر می گیرند. امروزه همدلی به عنوان جزئی از رهبری بسیار مهم است، رهبران همدل بیشترین همدردی را با افراد اطرافشان نشان می دهند. آنها دانش خود را برای پیشرفت سازمانشان به روشهای ظریف اما با اهمیت استفاده می کنند.
5) مهارت های اجتماعی یا تنظیم روابط با دیگران: هنر ارتباط با مردم به مقدار زیاد، مهارت کنترل و اداره احساسهای دیگران است. این مهارت نوعی توانایی است که محبوبیت، قوه رهبری و نفوذ شخصی را تقویت می کند. رهبران دارای سطوح بالای تواناییهای هیجانی می باشند. اغلب با روحیه هستند. افراد ماهر از نظر اجتماعی به حوزه وسیعی از آشناییها و همچنین مهارتها برای ایجاد رابطه تمایل دارند. این افراد در مدیریت گروهها ماهر هستند. مهارتهای اجتماعی می تواند به عنوان کلید قابلیتهای رهبری در اکثر سازمانها در نظر گرفته شود، زیرا وظیفه رهبر انجام کار از طریق دیگرافراد است. در این راستا رهبران به مدیریت موثر روابط نیاز دارند ومهارتهای اجتماعی آن را ممکن می سازد.
مایر،سالووی وکارسو (1990)نیز برای هوش هیجانی چهاربعد تشخیص داده اند که عبارتند از:
1) شناسایی هیجانها در خود و دیگران: ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش هیجانی این است که از هیجانها و احساسهای خودآگاه باشد. توانایی خودآگاهی به مدیران اجازه می دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند. مدیران خود آگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خود آگاهی استفاده می کنند و به طور شهودی و از راه درک مستقیم می دانند که چگونه دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
2) کاربرد هیجانها: کاربرد هیجانها،توانایی استفاده از هیجانها درکمک به کسب نتایج مطلوب ،حل مسایل واستفاده ازفرصتهاست. این مهارت شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که از این توانایی برخوردارند. هیجانها و احساسهای دیگران را بیشتر عملی می سازند تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند. علاوه بر این، آنان در زمینه شناخت روند سیاستهای اداری تخصص دارند. بنابراین، مدیران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقاً می دانند که گفتار و کردارشان بردیگران تاثیر می گذارد و آن قدر حساس هستند که اگر کلام و رفتارشان تاثیر منفی داشته باشد، آن را تغییر می دهند.
3) توانایی درک و فهم هیجانها: توانایی درک هیجانهای پیچیده وآگاهی ازعلل آنهاوچگونگی تغییر هیجانها ازیک حالت به حالت دیگر رادرک هیجانها می نامند. مدیرانی که از این توانایی برخوردارند، از این مهارتها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلافهااز طریق شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. آنها به کمک این تواناییها می توانند بفهمند که چه چیزی موجب برانگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروهها می شود و در نتیجه می توانند همکاری بهتری را با دیگران برنامه ریزی کنند.
4) مدیریت هیجانها: مدیریت هیجانها،توانایی کنترل واداره کردن هیجانها درخود و دیگران است. مدیرانی که این توانایی را دارا هستند، اجازه نمی دهند بدخلقی های گاه و بیگاه در طول روز از آنها سربزند. آنان از توانایی مدیریت هیجانها به این منظور استفاده می کنند که بدخلقی و روحیه بد را به محیط کاری و اداره وارد نکنند یا منشا و علت بروز آن را به شیوه ای منطقی برای مردم توضیح دهند. بنابراین، آنها می دانند که منشا این بدخلقی ها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد.
هوش هیجانی بنا به نظر «بار-اون » 5 مولفه به شرح زیر دارد که 15 عامل در آن موثر هستند.افراد تعداد بیشتری از این مولفه ها را در خود بیابند هوش هیجانی بالاتری دارند.
1-مهارتهای درون فردی شامل:
خودآگاهی هیجانی (بازشناسی و فهم احساسات خود)
جرأت (ابراز احساسات، عقاید، تفکرات و دفاع از حقوق شخصی به شیوه ای سازنده)
خودتنظیمی (آگاهی، فهم، پذیرش و احترام به خویش)
خودشکوفایی (تحقق بخشیدن به استعدادهای بالقوه خویشتن)
استقلال (خودفرمانی و خودکنترلی در تفکر و عمل شخصی و رهایی از وابستگی هیجانی)
2-مهارتهای میان فردی شامل:
کنترل تکانه(ایستادگی در مقابل تکانه یا انکار تکانه)
3- سازگاری شامل:
مسأله گشایی(تشخیص و تعریف مسائل، همچنین ایجاد راه کارهای مؤثر)
آزمون واقعیت(ارزیابی مطابقت میان آنچه به طور ذهنی و آنچه به طور عینی، تجربه می شود)
انعطاف پذیری(تنظیم هیجان، تفکر و رفتار به هنگام تغییر موقعیت و شرایط)
4-کنترل استرس شامل:
توانایی تحمل استرس(مقاومت در برابر وقایع نامطلوب و موقعیت های استرس زا) مداوم در مقابله با نتایج منفی دچار مشکل هستند و به نظر می رسد هیچ گاه از شر حوادث بد در زندگی خلاص نمی شوند.. در مقابل افرادی وجود دارند که حتی پس از غم انگیزترین تجارب به حال اولیه برمی گردند و حتی به جلو می روند. این موضوع مربوط به قابلیت های هیجانی است که اجزای آن ترکیب کننده هوش هیجانی هستند.
5-خلق عمومی شامل:
شادی(احساس رضایت از خویشتن، شاد کردن خود و دیگران)
خوشبینی(نگاه به جنبه های روشن زندگی و حفظ نگرش مثبت حتی در مواجهه با ناملایمات)
ادامه دارد...
اگر شما هم مثل من باشید، در هنگام استرس، گفتوگو کردن برایتان مشکل خواهد بود. اساسا بهطور علمی اینکار غیرممکن است. بدن انسان عکسالعملی از خود نشان میدهد که باعث اضطراب شخص میشود. البته این موارد نه تنها خود شخص را میآزارد بلکه باعث آزار افراد مقابل نیز میشود. احساسات خود را باور کنید: هیچوقت بهخودتان نگویید که شما نباید آنچه را انجام میدهید احساس کنید.(جلوی احساس خود را نگیرید). نگویید: ... |
من الان نباید دچار استرس شوم. شما باید همیشه احساسات خود را قبول کنید در غیراین صورت آن احساسات بهزودی بر شما غلبه میکنند. اگر شما قبول کنید که استرس دارید یک قدم جلو هستید و بهتر میتوانید بر آن غلبه کنید. |
* وظایف مسئول روابط عمومی موفق *
تنوع کارهای روابط عمومی و حساسیت این مسئولیت ایجاب می کند که عاملان و کارگزاران آن علاوه بر آگاهی از رموز حرفه خود با بسیاریدیگر از رشته های علوم آشنا باشند به همین علت سپردن کاری تا این حد مهم و در عین حال سنگین به کسانی که در این حرفه سررشته و تجربه کافی ندارند نه تنها صحیح نیست بلکه دور از شرط عقل است زیرا اگر کوششهای آنان از مسیر صحیح و با روشن بینی خاصی انجام نپذیرد ضمن اینکه به نتیجه مطلوب نمی رسد احتمال آن نیز می رود که یک اشتباه کوچک و بی توجهی یا کج سلیقگی اثرات زیان بخشی بجای گذارد و همه تلاشها را نقش بر آب کند پس کارآزمودگی و پختگی و اطلاع دقیق ازمبانی این حرفه یکی از شرایط حتمی اشتغال بدین کار است بخصوص که دایره عمل دفاتر روابط عمومی بسیار وسیع است و متصدیان آن باید با استفاده از معلومات واطلاعات لازم و آگاهی از برخی رشته های دیگر قدم در این راه بگذارند تا نتیجهمطلوب را بگیرند در این راستا به بخشی از ویژگیها و خصوصیات مسئول روابط عمومی اشاره می کنم .
مسئول روابط عمومی باید درارتباط نوشتاری وگفتاری دارای مهارت وتجربه باشد .
قدرت قضاوت صحیح ، اعتماد به نفس و اتخاذ تصمیم درست در لحظات سخت و بحرانی را داشته باشد .
از قدرت دریافت نقطه نظرهای مدیران و توانایی تنظیم کار خود و پیش بردن برنامهها بدون راهنمایی دیگران برخوردار باشد .
باید دروغ نگوید ، لاف نزند ، وعده دروغین ندهد امر کوچکی را بزرگ و بزرگیرا کوچک نکند ،
در فکر موفقیتهای نزدیک نباشد و تحت فشار دیگران اقدامات غیراخلاقی را نپذیرد .
قدرت تجزیه و تحلیل مسائل محیط کار را داشته باشد ، موقعیت های پیش آمده رابه سرعت درک کند و آثار نهایی مسائل را پیش بینی نماید .
اصول فلسفه و واقعیات سازمان خود را به خوبی بشناسد .
داشتن تخصص در رشته روابط عمومی و تسلط بر تکنیکهای آن و تسلط بر کارهایرسانه های گروهی و فراگیری فنون تشویق ، ترغیب و تبلیغ دیگران و تسلط بر تکنیکهایترویج و اشاعه افکار از خصوصیات مهم مسئولین روابط عمومی است .
مسئول روابط عمومیباید پیرامون دانش مدیریت و نحوه عمل سازمان اطلاعاتکافی داشته باشد .
توانایی تصمیم درست و توانایی حل مشکلاتی که پیش می آید را داشته باشد.
مسئولیت پذیر بوده و اشتیاق و انگیزه برای انجام کار را دارا باشد.
صبر و شکیبایی در شنیدن وگوش دادن از دیگر خصوصیات مسئول روابط عمومیاست .
مسئول روابط عمومیباید قدرت سازمان دهی واداره زیردستان خود راداشته باشد.
در برابر شکست ها وناکامیها تحمل نماید و زود تصمیم نگیرد.
مسئول روابط عمومی باید به حرفه خود ایمان داشته باشد .
مسئول روابط عمــومی باید احساس مسئولیت نسبت به جامعه و منافع همگان داشته باشد .
مسئول روابط عمومی باید احساس وفاداری و صداقت به استانداردهای حرفه خودداشته باشد.
مسئول روابط عمومی باید شخصیت افراد را ملحوظ داشته و به آنها احترام بگذارد .
مسئول روابط عمومی باید حق اظهار نظر را برای کلیه اشخاص ذینفع قائل باشد.
مسئول روابط عمومی باید در هر شرایط و تحت هر مقرراتی از اصول اخــلاقی ،شرف ، صداقت ، درستی و راستی دفاع کند و در برنامه ریزیهای خود این اصول مهم را دخالت دهد.
مسئول روابط عمومی باید حق را بگوید ،راست گفتن را شعار خود بداند ، از دروغ ،فریب ، ریا ، تزویر بدور باشد که ریشه تمام نابسامانی ها در جوامع بشری از فریب دادن انسانهاست .
مسئول روابط عمومی باید از وعده های دروغین و غیر ممکن و دست نیافتنی پرهیز کند که حیثیت یک مجموعه را از بین خواهد برد .
مسئول روابط عمومی باید ابتکار و خلاقیت خود را بکار بندد و در کارها به طور عملی و دقیق تحقیق و بررسی کند.
مسئول روابط عمومی می بایست با فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی آشنایی داشته باشد.
اولین بار در سال 1990 روانشناسی به نام «سالوی» ، اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلقوخو به کار برد. درحقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. به عبارتی عاملی است که به هنگام شکست، در شخص ایجاد انگیزه می کند و به واسطه داشتن مهارت های اجتماعی بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می شود.
تئوری هوش هیجانی دیدگاه جدیدی درباره پیش بینی عوامل مؤثر بر موفقیت و همچنین پیشگیری اولیه از اختلالات روانی فراهم می کند که تکمیل کننده علوم شناختی، علوم اعصاب و رشد کودک است. قابلیت های هیجانی برای تدبیر ماهرانه روابط با دیگران بسیار حائز اهمیت است.
روانشناسی به نام «گلمن» اظهار می دارد که هوش شناختی در بهترین شرایط تنها 20درصد از موفقیت ها را باعث می شود و 80درصد از موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیت ها در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهند. درواقع هوش هیجانی عدم موفقیت افراد با ضریب هوش بالا و همچنین موفقیت غیرمنتظره افراد دارای هوش متوسط را تعیین می کند. یعنی افرادی با داشتن هوش عمومی متوسط و هوش هیجانی بالا خیلی موفقتر از کسانی هستند که هوش عمومی بالا و هوش هیجانی پایین دارند. پس هوش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرسها است.
این هوش بنا به نظر «بار-اون » 5 مولفه به شرح زیر دارد که 15 عامل در آن موثر هستند.افراد تعداد بیشتری از این مولفه ها را در خود بیابند هوش هیجانی بالاتری دارند.
ادامه دارد...
مدیریت تغییر، پیش شرط روابط عمومی مطلوب
بروز تغییر واقعیتی است که روابط عمومیها با آن روبهرو هستند. توجه به «مدیریت تغییر» موجب شده تا روابطعمومیها امروزه موقعیت بهتری نسبت به گذشته در سازمانها داشته باشند. مدیریت تغییر (ChangeManagement) از سرعت بخشیدن به نحوه انجام کارها سخن نمیگوید، بلکه هدف، تغییر نگرش در نحوه انجام کارهاست.
پیوسته از سوی محیطهای برون سازمانی و درون سازمانی، شوکهایی بر روابطعمومیها وارد میشود که اغلب ناشی از رشد فناوریها یا عملکرد خود سازمانهاست. از این رو روابط عمومیها در جریان و مسیر رودخانهای قرار گرفتند که آنها را به سمت دریایی بزرگ میکشاند. اگر خود را با جریان آب رودخانه همسو کردند و توانستند تغییر را در سازمان ایجاد کنند، موفقند وگرنه خلاف جریان آب شنا کردن بیفایده است.
حال این تغییر را از کجا شروع کنیم؟ اگر به روشهای اجرایی خود در امور جاری روابطعمومی به دیده تردید بنگریم که «آیا این کاملترین و بهترین روش است که به کار بردهام یا راههای بهتری هم وجود دارد؟» این «تردید»، نقطه شروع در مدیریت تغییر در روابط عمومیهاست.
شاید به کارگیری فناوری در امور جاری روابطعمومی را بتوان شروع مناسبی برای مدیریت تغییر دانست. اما برای به وجود آوردن این تغییر باید فرایندی طی کرد. فرایند تغییر در روابطعمومیها از جایی آغاز و طی برنامهای منظم و منسجم، در جایی پایان میپذیرد، یعنی کاملاً سیستمی و منطبق بر فرآیند است. این همان شرط رسیدن به یک روابطعمومی ایدهآل و مطلوب است. وقتی تفکر تغییر برای روابطعمومی یک سازمان پدید آمد شاهد افزایش کارآیی و اثربخشی پیامها خواهیم بود.
«کورت لوین» همان نام آشنایی که اصطلاح «دروازهبان خبری» را به واژگان ارتباطات و رسانه افزوده است، برای ایجاد تغییر سه مرحله را در نظر میگیرد: «خروج از انجماد»، «تغییر» و سپس «انجماد مجدد و بازگشت به ثبات و پایداری». همچنین نظریه پردازان مدیریت تغییر، مراحلی را برای ایجاد تغییر ذکر کردهاند که بدین شرح است:
* تدوین راهبرد و طرح
* شروع طی زمانبندی
* آزمایش و ارزیابی
* تعمیم
اینکه چه چیز را میخواهیم تغییر دهیم؟ هدف ما از این تغییر چیست؟ با این تغییر به کجا میخواهیم برسیم؟ چگونه تغییر ایجاد میشود؟ چه کسانی حمایت و چه کسانی مشارکت میکنند؟ ما باید چه کنیم و به چه امکانات و بودجهای نیازمندیم؟ همه سؤالهایی است که هر روابطعمومی باید در آغاز کار پاسخ آنها را داشته باشد.
مدیریت تغییر، تغییر در تفکر و دیدگاههاست. هر تغییر را میتوان مترادف با فرصتی برای رشد و پیشرفت دانست، اما این تغییرات برای کارکنان در نگاه اول یک تهدید به شمار میرود. عمدتاً کارمندان تغییر را با ترس میپذیرند، اما لازمه مدیریت مناسب این تغییرات، هماهنگ کردن نیروی انسانی در یک جهت و رمز دستیابی به این هماهنگی شفافیت در ارتباطات است.
از سوی دیگر در روابطعمومیها، تغییر در «محتوا» بسیار حائز اهمیت است. بکارگیری شیوههای جدید در ارایه محتوای پیام، از مواردی است که براساس نوع مخاطب و گوناگونی نوع رسانهها صورت می پذیرد. لازم است در این فرایند ارزش افزودهای برای روابط عمومی ایجاد شود. به عنوان مثال، با بکارگیری خصلت فرامتنی یا hyper text در اینترنت و استفاده از «لینکها» امکان ارایه اطلاعات اضافه و تکمیلی به کاربر در سایت فراهم میشود. این اطلاعات می تواند به صورت متن، تصویر، صوت و یا قطعهای از فیلم باشد.
در تفکر مدیریت نوین مطرح شده است که هیچ وقت نباید متوقف شد، مرتب باید به جلو رفت و هیچگاه نباید از شرایط خود راضی باشیم، رقبایمان از ما سبقت میگیرند، پس همواره باید در حرکت بود و به طور مستمر در اندیشه بهبود و نوآوری باشیم.
کلام آخر اینکه، روابطعمومی بخش مهمی از یک سازمان است که وظایفی همچون اطلاعرسانی، اطلاعیابی، پاسخگویی، شناخت «افکار عمومی»، شناخت و تجزیه و تحلیل «نقاط قوت و ضعفها و فرصتها و محدودیتها» را بر عهده داشته و در پی آن است تا با پیشگیری از محدودیتها، بهترین استفاده را از فرصتها برای تحقق اهداف سازمان ببرد. با محقق شدن مدیریت تغییر، روابط عمومی از مدیریت اجرایی خارج شده و در جایگاه مدیریت استراتژیک قرار میگیرد. روابط عمومیهای تغییر یافته، حتی مدیریت ریسک را هم میتوانند به طور جدی مورد توجه قرار دهند. اینگونه است که یک روابط عمومی از حالت ایستا میتواند به یک روابط عمومی پویا تبدیل شود.
ج- مدیریت
نقش مدیریت در مجموعه هایی مثل روابط عمومی که خلاقیت و نوآوری از ضروریات و عامل اصلی آن به شمار می رود، بسیار مهم و حساس است. زیرا مدیریت می تواند توانایی و استعداد خلاقیت و نوآوری را در افراد ایجاد، ترویج و تشویق کند و یا رفتار و عملکرد او می تواند مانع این امر حیاتی شود.
هنر مدیر خلاق عبارت است از: استفاده از خلاقیت دیگران و پیدا کردن ذهن های خلاق. مدیر باید فضایی بیافریند که خودش بتواند خلاق باشد و افراد سازمان را هم نیز برای خلاقیت تحریک کند . و این فضا فضایی است که از کار روزمره به دور است و اقتضاء می کند تا هر کسی مشکلش را خودش حل کند.
تکنیکهای بروز خلاقیت :
الف- آموزش مستقیم
ب - فهرست کردن ویژگیها
ج - روشهای گروهی
الف ) آموزش مستقیم
در این تکنیک خلاقیت را می توان با آموختن راههای خلاق شدن و پرهیز از کاربرد رهیافتهایی که در حل مشکلات معمول است زیاد کرد. این روش که بنام آموزش مستقیم معروف است بر این پایه فرضی قرار دارد که چون افراد بیشتر تمایل دارند که در حل مشکلات از راه حل های رایج استفاده کنند این امر آنها را از بکارگیری توانمندیها و ظرفیتهای واقعی شان باز می دارد بنابراین روش آموزش مستقیم که در جستجوی راه حل های بدیع و نو است زمینه مساعدی برای رشد اندیشه های خلاق فراهم می سازد.
ب) فهرست کردن ویژگیها
در این روش تصمیم گیرنده ابتدا ویژگی اصلی مربوط به راه حل های مرسوم را پیدا کرده و سپس هریک از ویژگیهای اصلی را جدا جدا بررسی می کند. و آنگاه تا جایی که ممکن است نسبت به تغییر هر کدام از آنها همت می گمارد و در راستای همین تغییر هر طرحی دارد ولو آنکه خنده دار نیز باشد، بدون چشم پوشی فهرست می کند. و وقتی که فهرست جامعی تهیه کرد و اشکالات را مشخص نمود گزینه های مؤثر و سودمند را انتخاب و بقیه را حذف می کند و...
ج ) روشهای گروهی
بیشترین تلاش در زمینه پرورش و بروز خلاقیت را می توان در حوزه کارهای گروهی مشاهده کرد.
یکی از تکنیکهای متداول در ایجاد خلاقیت، برگزاری جلسات خلاقیت زاست که به جلسات طوفان فکری شهرت دارد. این جلسات، غیر رسمی و کاملا آزاد است که پیشنهاد ها و راه حل های همکاران درباره یک موضوع خاص ماننده نحوه برگزاری نمایشگاه، انتخاب شعار تبلیغاتی،رفع یک مشکل به وجود آمده و... جمع آوری می کنند. در برگزاری جلسات توفان فکری بر ویژگیهای زیر تأکید می شود:
1- پیشنهادها زیاد و متنوع هستند و در تقابل افکار پیشنهادهای جالبی یافت می شود.
2- افراد شرکت کننده در جلسه از پیشنهادها و راه حلهای ظاهرا غیر ممکن اجتناب نمی کنند.
3- در این جلسات افراد مختلف با گرایش ها و تخصص های مختلف حضور می یابند .
4- جلسات طوفان فکری خارج از موقعیت های اداری تشکیل شده و حتی از نظر محل برگزاری هم متفاوتند .
نتیجه گیری
اگر روابط عمومی ها بخواهند دارای نقش محوری در فرایند تصمیم گیری سازمانها باشند باید همگام با پیشرفت های علم و تکنولوژی زمینه و بستری مناسب را جهت ارتقاء توانمندیها و فعالیتهای خود فراهم کنند. این بستر و زمینه خلاقیت است که نیاز به کار دسته جمعی ، هم دلی ، آموزش ، تشویق ، تغییر نوع نگرش و... دارد.
پایان
منبع:
http://www.fekreno.org/arfek210.htm
ب) محیط سازمانی
سیاستها و تلاشهای ابتکاری کارکنان زمانی می تواند به مرحله عمل واجرا در آید که سازمان مطبوع آنها بتواند با داشتن ویژگیها و خصوصیات ذیل، محیط و بستری مناسب را فراهم کند. برخی از این ویژگیها و خصوصیات را می توان این گونه برشمرد:.
1- رقابت کامل و فشرده : در یک محیط کاری در صورتی خلاقیت ایجاد می شود که تک تک افراد رقابت مثبت و سازنده داشته باشند.
2- فرهنگ خوب و پویا :برپایه یک فرهنگ خوب و پویا اتلاف وقت مفهومی ندارد. بدیهی است در چنین بستری بحث رقابت و خلاقیت، بهتر شکل می گیرد.
3- دسترسی به مدیران: کارکنان به راحتی بتوانند افکار و نظرات خود را مستقیم و بدون واسطه به گوش مدیر برسانند و پیشنهادهای خود را ارائه نمایند.
4- احترام به افراد: کارکنان به این باور دست یابند که می توانند همگام با نیازهای سازمان رشد کنند. درسازمان خلاق کار بصورت گروهی انجام می شود و گروههای کیفیت نیز نقش مؤثری در جهش آنها دارند .
5- ارائه خدمات عمومی: هدف نهایی توجه به نیاز جامعه و جلب رضایت آحاد مردم است.
6- امنیت شغلی، روابط دائمی و بلند مدت کارکنان از دیگر ویژگیهای آن است.
7- مدیران، عامل تغییر و تحول را با خشنودی پذیرفته و در برابر آن مقاومت نمی کنند طبیعی است در چنین محیطی، ضرورت ندارد که مدیر وقت زیادی از خود را برای چگونگی با تغییرات اختصاص دهد زیرا همه به این باور رسیده اند که تغییر یک ارزش است.
در محیط یا سازمان فقیر از حیث خلاقیت، تمایل به ریسک، بروز فکر انتقادی و میل به تغییر، کاهش قابل توجهی می یابد و علت پدید آمدن چنین حالتی را باید عمدتا در رفتارهای کلیشه ای و مملو از محدودیتها ، ارزیابیهای ناکام کننده، روح محافظه کاری، مقررات دست و پا گیر، نا امنی شغلی، ابهام در هدف و بی توجهی به افراد خلاق باید جستجو کرد.
http://www.fekreno.org/arfek210.htm
لزوم پویایی در روابط عمومی
سازمانهایی که خلاقیت و نوآوری یکی از فاکتورهای مهم و درخور توجه در کارشان محسوب میشود، هیچگاه به گذشته رضایت نداده و همواره با بهرهگیری از ساز و کارهای خلاقانه، تغییر در نگرش و رفتار را سرلوحه امور خویش میدانند . آنان به ایدههای نو احترام می گذارند و با رغبت و حساسیت آنها را دنبال می نمایند .
یکی از واحدهای هر سازمان پویا، روابط عمومی آن سازمان است و اگر این واحد برخوردار از پویایی و خلاقیت باشد میتواند تحرک و نشاط را به تمامی سازمان منتقل سازد. اصولا نوآوری در کارها و برنامههای روابط عمومیهای فعال یکی از مولفههای اصلی به شمار میرود. با جهانی که هر لحظه در حال تغییر است روابط عمومیها ناچارند به سمت ایدههای نو گام بردارند .
یا در انتقال یک پیام تبلیغاتی، شیوه و نوع پیامی که انتخاب میشود نیز میتوان مهارت به خرج داد و کلماتی را مورد استفاده قرار داد که بتواند به مخاطب انرژی مثبت داده و به رضایت وی منجر شود .
از سوی دیگر امروزه از هر ابزاری که وارد عرصههای مختلف اعم از تجاری و اقتصادی و… میشود میتوان از آن به نفع سازمانها بهره برد و این تنها در سایه مهارت و توانایی روابط عمومیها حاصل میشود، به عنوان مثال نرمافزار RFID که امروزه در برخی فروشگاههای تجاری بزرگ برای موقعیتیابی مشتریان مورد استفاده قرار میگیرد میتواند با هنرمندی روابط عمومی در راستای منافع سازمان به خدمت گرفته شود و از آن در تکریم ارباب رجوع بهره برد. به کمک این نرمافزار میتوان مشتری را از ابتدای ورود تا انتهای کارش در سازمان هدایت کرد و هرجا مشکلی برای او پیش آمد به وی راهنمایی لازم را ارایه داد . یا با استفاده از کارتهای الکترونیکی در ابتدای ورود ارباب رجوع با نصب سامانه اطلاعاتی میتوان کوتاهترین راه را به مشتری معرفی کرد تا هم در وقت او صرفهجویی شود و هم از مراجعههای غیرضروری به سایر واحدهای سازمان جلوگیری به عمل آید .
نکته دیگر آنکه همواره نوآوری، منجر به ایجاد تحول و تغییر میشود و بنابراین ممکن است مقاومت برخی مدیران سازمان را در پی داشته باشد اما برخورداری از اعتماد به نفس و اجرای هدفمند و عملیاتی کردن ایدههای جدید، مدیران غیرخلاق و منفعل را به تحرک وادار خواهد کرد که اگر این امر حاصل شود برآیند کاری روابط عمومی در سازمان مضاعف میشود .
این گام مهم موجب خواهد شد تا شما به عنوان دست اندرکار روابط عمومی: از کار خود لذت ببرید . همواره به تنوع و نوآوری در کارها بیاندیشید. مدیران و کارکنان سازمان را به خلاقیت وادار کنید. به عنوان مدیری خلاق در اذهان کارکنان، خود را جای دهید. هدایت افکار درون سازمان را به دست بگیرید و در راستای منافع سازمانی به کار ببندید. اعتماد به نفس شما را تقویت خواهد کرد و قدرت ریسکپذیریتان را فزونی خواهد بخشید .
http://tablighcity.com
زمینه ها و بسترسازی خلاقیت :
نتایج و تحقیقات صورت گرفته نشان می دهد خلاقیت زمانی در میان اجتماعی از انسانها متجلی می شود که آنها از مرحله همدلی با یکدیگر گذر کرده اند . در این مرحله انسان ها به سرنوشت یکدیگر حساس بوده و در جهت رشد یکدیگر می کوشند و هر کسی خود را پل پیروزی دیگری قرار می دهد و در نهایت سبب می شود جریانی از علم و دانش وتجربیات میان آنها جاری شود که همین، زمینه ساز نوآوری و خلاقیت خواهد شد . براستی که هیچکس قادر نیست به دنیای علم و دانش انسانها نفوذ کرده و آنها را وادار کند که اندیشه های خود را به دیگران منتقل کند و تنها زمانی این واقعیت رخ می دهد که یک احساس خوب و مثبت در بین انسانها نسبت به یکدیگر پدید آید. به همین خاطر، یکی از عوامل مؤثر در بروز خلاقیت در یک جامعه، زمینه سازی و بسترسازی در بین انسانها جهت ایجاد فرهنگی است که در آن همگان در تلاش برای رشد دیگری هستند زیرا خلاقیت نه ژنتیکی است و نه مربوط به نژادی خاص بلکه اکتسابی است و زمینه اش در نهاد همه انسانها وجود دارد که نیاز به آموزش، زمینه سازی و فرهنگ سازی دارد.
عوامل و راه های مؤثر خلاقیت در روابط عمومی
ایجاد خلاقیت در روابط عمومی علاوه بر فرهنگ سازی که در بالا ذکر شد، بستگی به سه فاکتور اساسی و مهم دارد که عبارتند از :
الف) نیروی انسانی
ب) محیط سازمانی
ج) مدیریت
http://www.fekreno.org/arfek210.htm