ششمین قانون معنوی موفقیت،قانون عدم دلبستگی است.قانون عدم دلبستگی می گوید که برای حصول هرچیزدرعالم مادی،باید از دلبستگی خود به ثمره آن دست بکشید..قانون عدم دلبستگی، کل فرایند تکامل را سرعت می بخشد.
کاربرد قانون عدم دلبستگی
(1) عهد می بندم که امروزعدم دلبستگی را به کار بندم.به خودم واطرافیانم این آزادی را خواهم داد که همان گونه که هستند باشند.عقیده ام را درهیچ موردی به دیگران تحمیل نخواهم کرد.راه حلها را بر مشکلات تحمیل نخواهم کرد،تا از این طریق مشکلات تازه ایجاد کنم.با عدم دلبستگی در همه امور مشارکت خواهم جست.
(2) امروزعدم یقین را به صورت بخشی بنیادی از زندگیم به کارخواهم گرفت.به دلیل اشتیاقم برای پذیرش عدم یقین،راه حلها خودبه خود ازدل مشکل،ازدل آشفتگی وبی نظمی واغتشاش،برمی خیزندوپایدارمی شوند.هرچه امور نامطمئن تر به نظر برسند،احساس امنیت بیشتری خواهم کردزیراعدم یقین ،راه من به سوی آزادی است.از طریق حکمت عدم یقین،امنیت خود راخواهم یافت.
پنجمین قانون معنوی موفقیت،قانون قصد وآرزو است.این قانون مبتنی براین واقعیت است که در هر نقطه طبیعت،انرژی واطلاعات وجود دارد.کوچکترین جزء متشکله یک گل یا رنگین کمان یا جسم انسان،انرژی واطلاعات است.قصد قدرت راستین پس آرزوست وبه تنهایی بسیار قدرتمند است زیرا قصد،آرزوی بدون دلبستگی به ثمره است.
کاربرد قانون قصد وآرزو
(1) فهرستی از آرزوهایم تهیه خواهم کرد.این فهرست را به هر کجا که بروم خواهم برد.پیش از سکوت ومراقبه ام به این فهرست نگاه خواهم کرد.پیش از خواب شبانه ام به فهرستم خواهم نگریست.صبح به محض بیدار شدن از خواب به آن نگاه خواهم کرد.
(2) فهرست آرزوهایم را رها خواهم کرد وبه زهدان آفرینش خواهم سپرد.یقین دارم هنگامی که چنین به نظر می رسد که امور به راه خود نمی روند،دلیلی دارد ومشیت کیهانی برایم طرحهایی بسیار عظیمتر از آنچه تصور می کردم در نظر دارد.
(3) به هنگام همه اعمالم به خاطر خود خواهم آورد تا هوشیاری از لحظه حال را تمرین کنم.اجازه نخواهم داد موانع،کیفیت توجهم در لحظه حال را از بین ببرند ومتلاشی کنند.اکنون را همان گونه که هست خواهم پذیرفت،واز طریق ژرفترین وارجمندترین قصدها وآرزوهایم آینده را متجلی خواهم ساخت.
چهارمین قانون معنوی موفقیت،قانون کمترین تلاش است.این قانون مبتنی براین واقعیت است که هوشمندی طبیعت با سهولت بی تکاپو ،وبا سبکدلی پذیرا عمل میکند.این اصل کمترین عمل وعدم مقاومت است.از این رو، این اصل همامنگی وعشق است.هرگاه این درس را از طبیعت بیاموزیم ،به آسانی آرزوهایمان را بر آورده می سازیم.در دانش ودایی-حکمت کهن هند-این اصل را به صورت اصل اقتصاد تلاش یا« کمترعمل کن وبیشتر به انجام برسان.»شناخته اند.این بدان معناست که فقط آرمانی وجود کمرنگ وجود دارد و آنگاه تجلی آرمان بدون تلاش صورت می گیرد.آنچه که معمولا"«معجزه»خوانده می شود عملا"نمایانگر قانون کمترین تلاش است.
کاربرد قانون کمترین تلاش
(1) پذیرش را تمرین خواهم کرد. امروز افراد واوضاع وشرایط وموقعیتها و رویدادها را همان گونه که پیش می آیند خواهم پذیرفت.خواهم دانست که این لحظه همان گونه است که باید باشد،زیرا کل کائنات همان گونه است که باید باشد.با عدم ستیز بر ضد این لحظه،بر ضد کل کائنات به ستیز بر نخواهم خاست.پذیرشم کامل وتمام عیار است.امور را همان گونه که در این لحظه هستند می پذیرم،نه آن گونه که آرزو می کردم باشند.
(2) با پذیرش امور به همان گونه که هستند ،مسؤلیت وضعیت خود وهمه رویدادهایی را که به صورت مشکلات می بینم به عهده می گیرم.می دانم که مسؤلیت یعنی ملامت نکردن هیچ کس یا چیزبرای وضعیتی که دارم (از جمله خودم).این را نیز می دانم که هر مشکلی مجالی است در جامه مبدل،واین هوشیاری در برابر مجالها به من اجازه می دهند تا این لحظه را به موهبتی عظیمتر متحول کنم.
(3) امروز آگاهیم درعدم تدافع استقرار خواهد یافت.نیاز به دفاع از نقطه نظرم را رها خواهم کرد. نیازی احساس نخواهم کرد تا دیگران را مجاب یا ترغیب کنم که نقطه نظرم را بپذیرند.در برابر همه نقطه نظرها گشوده خواهم ماند ،و سرسختانه به یکی از آنها نخواهم چسبید.
سومین قانون معنوی موفقیت، قانون کارما ست.«کارما» هم عمل است وهم نتیجه آن عمل؛هم علت است وهم معلول؛همه این اصطلاح را شنیده اید که:«هر چه بکاری همان را درو می کنی.»اگر بخواهیم در زندگیمان شادمانی ایجاد کنیم،باید بیاموزیم که بذر شادمانی را بکاریم.بنابراین،مفهوم ضمنی «کارما»انتخاب آگاهانه است .می توانید-هرگاه که بخواهید-از قانون کارما برای ایجاد ثروت وفراوانی وبه جریان افکندن همه موهبتهای نیکوبه سوی خود سود جویید.اما نخست باید هشیارانه آگاه شوید که انتخابهایتان درهرلحظه از زندگیتان آینده تان را می سازد.
کاربرد قانون «کارما»یا علت ومعلول
(1) امروزانتخاب هرلحظه ام را نظاره خواهم کرد.وصرفا"با نظاره این انتخابها،آنها را به آگاهی هشیار خود خواهم آورد.می دانم که بهترین راه آمادگی برای هرلحظه در آینده این است که اکنون کاملا" آگاه باشم.
(2) هر گاه به انتخابی دست می زنم این دو سؤال را ازخود می پرسم :«عواقب این انتخاب چه خواهد بود؟» و«آیا این انتخاب برای خودم وکسانی که تحت تاثیرآن قرارمی گیرند توفیق وشادمانی خواهد آورد؟»
(3) از ژرفای دلم هدایت خواهم طلبید تا با احساس آسودگی یا ناآسودگی برایم پیام بفرستد.اگراین انتخاب احساس آسودگی ایجاد کند،تسلیم آن خواهم شد.اگراین انتخاب احساس ناآسودگی ایجاد کند، مکث خواهم کرد وبا بصیرت درونم عواقب عملم را خواهم نگریست.
دومین قانون معنوی موفقیت،قانون بخشایش (قانون داد وستد) است. هرچه بیشتر ببخشید،بیشتردریافت می کنید.مهمترین چیزنیت دادوستد است نیت همواره باید ایجاد شادمانی برای بخشاینده وستاننده باشد.
کاربرد قانون بخشایش
(1) به هرجا که می روم وبا هرکس که روبرومی شوم،هدیه ای به او می دهم.هدیه می تواند تحسین یا شاخه گلی یا دعایی باشد.امروز با هرکس که روبرو می شوم،هدیه ای به او خواهم داد و به این طریق فرایند به جریان انداختن شادمانی وثروت وفراوانی را در زندگی خودم ودیگران آغاز خواهم کرد.
(2) امروز با سپاس همه هدایایی را که زندگی به من پیشکش می کند دریافت خواهم کرد:نورآفتاب و آواز پرندگان و بارانهای بهاری یا تحسین بارش برف زمستان را.در برابر دریافت از دیگران نیز گشوده خواهم بود:خواه هدیه ای مادی و پول یا تحسین یا یک دعا.
(3) عهد می بندم که با داد وستد گرانقدرترین هدایای زندگی ـ موهبتهای توجه ومحبت و تحسین وعشق ـ ثروت را درزندگیم درجریان نگاه دارم.هر بارکه کسی را می بینم، خاموش برای اوخوشبختی وشادی وخوشدلی آرزو خواهم کرد.
نخستین قانون موفقیت قانون توانایی مطلق است. این قانون مبتنی بر این واقعیت است که مادرجوهرآگاهی مطلقیم.آگاهی مطلق ، توانایی مطلق ، وحیطه تمامی امکانات وخلاقیت نامحدود است.
آگاهی مطلق،جوهرمعنوی ماست. همچنین بیکران ونامحدود بودن،شادمانی محض است.حیطه توانایی مطلق،ضمیر خودتان است.وهرچه طبیعت راستین خود را بیشترتجربه کنید،به حیطه توانایی مطلق نزدیکتر خواهید شد.
کاربرد قانون توانایی مطلق
(1) با رعایت سکوت روزانه وبودن محض، با حیطه توانایی مطلق در تماس خواهم بود.همچنین دست کم روزی دو بار به تنهایی،تقریبا" به مدت نیم ساعت صبح ونیم ساعت غروب به مراقبه سکوت خواهم نشست.
(2) هرروز مدتی را در ارتباط با طبیعت ونظاره خاموش هوشمندی درون هرموجود زنده خواهم گذراند.خاموش به تماشای غروب آفتاب یا گوش دادن به صدای اقیانوس یا جویبار یا به بوییدن عطرگلی خواهم نشست-در وجد سکوتم وبا ارتباط با طبیعت،از تپش حیات اعصارـ حیطه توانایی مطلق ونامحدود ـ محفوظ خواهم شد.
(3) عدم داوری را تمرین خواهم کرد.روزم را با این جمله آغاز خواهم کردکه :«امروز دربارهیچ یک از آن چیزها که پیش می آید داوری نخواهم کرد.»و در سراسر روز به خاطر خود خواهم آورد که داوری نکنم.
تلخیص از کتاب روابط عمومی به زبان آدمیزاد (برای اطلاعات بیشتر روجوع شود به: آرشیو معرفی کتاب)
میهمان این جلسه انجمن دکتر گودرزی، به گفتگو پیرامون هوش هیجانی پرداخت، وی سال هاست که روی این مقوله که تا کنون در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته،پژوهش کرده است و با توجه به اهمیت این موضوع سخنان وی را به صورت کامل درج می کنم تا همراهان مهر 84 از آن بهرمند شوند:
مقوله هوش، نخستین بار در سال 1920 و در مقاله ای از سرن داک مطرح شد.
انسان به طور کلی دارای چهار نوع هوش است: 1- آی کی یو 2- هوش هیجانی 3- هوش اخلاقی 4- هوش معنوی
از این چهار نوع اولی غیر اکتسابی و سه مورد بعد اکتسابی است. آی کیو تا شش الی هفت سالگی شکل گرفته و متوقف می شود اما سایر موارد را با آموزش می توان توسعه داد.
هوش هیجانی
هوش هیجانی: فرایند شناخت و تحت کنترل درآوردن احساسات را گویند.
خودشناسی+شناخت دیگران=هوش هیجانی
هوش هیجانی به ما می گوید:
1- دیگران را چگونه بشناسیم و نتیجتا چطور رفتار کنیم.
2- کدام احساسمان خوب و کدام بد است و چطور می توان از حالت بد به خوب حرکت کرد؟
3- چگونه نسبت به احساساتمان هشیار باشیم و آنها را چگونه مدیریت کنیم.
این مهارت به ما کمک می کند تا شادی هایمان را بیشتر نگه داریم.
چرا هوش هیجانی؟!!!
در این دوره ما فرصت کمی برای برقراری ارتباط داریم، در نتیجه باید با تقویت مهارت های خود از کوتاه ترین و سادترین روش برای برقراری ارتباط استفاده کنیم و این ساده ترین و کوتاه ترین راه "هوش هیجانی" است.
در ایران هوش هیجانی – که ریشه آن در خودشناسی است- بسیار کم مورد توجه است. ما بیشتر در حال شناخت دیگرانیم تا خودمان. این در حالی است که 75% از موفقیت های سیاسیون و تجار مربوط به هوش هیجانی است تا IQ آنها. اصولا در زندگی IQ 20% و Ei (هوش هیجانی) 80% نقش دارد.
IQ+ Ei= موفقیت
در مدیریت روابط عمومی نیز مهمترین هوش، هوش هیجانی است. جذاب و شکیل بودن از مظاهر هوش هیجانی است. مدیر روابط عمومی باید خوش پوش ترین و جذاب ترین فرد سازمان باشد.
به طور کلی هوش هیجانی در نزد زنان بیش از مردان است. البته این هوش قابل آموزش است. مثلا در آمریکا برای پلیس دوره های هوش هیجانی برگزار می شود. نتیجه این خواهد بود که پلیس با مردم با احترام و آرامش رفتار خواهد کرد و ضمن انجام وظیفه اطلاع رسانی نیز می کند. این یعنی احترام به جای توهین.
اجزای هوش هیجانی و ارتباط آنها با یکدیگر
1- خود آگاهی 2- مدیریت خود 3- آگاهی اجتماعی 4- مدیریت ارتباط
خود آگاهی به آگاهی اجتماعی مرتبط است و ازدیگر سو به مدیریت خود. مدیریت خود به مدیریت ارتباط مربوط است. میان آگاهی اجتماعی و مدیریت ارتباط نیز رابطه وجود دارد.
در پایان دو پیام زیبا:
در پایان سخنرانی پربار دکتر گودرزی دکتر کاظمی دینان در مورد فعالیت های این ماه هیئت مدیره شرح کوتاهی داد و افزود: سعی در ارتباط با ریاست جمهوری داریم با این هدف که انتخاب مدیران روابط عمومی سازمان ها با مشاوره کارشناسان روابط عمومی صورت پذیرد تا افراد مناسب در این پست ها قرار گیرند و به واقع نقش مشاوره مدیر را بر عهده گیرند.
دو خبر
1- پنجمین کنفرانس مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات 29 و 30 بهمن ماه در هتل المپیک
اصطلاح روابط عمومی برای نخستین بار در ایالات متحده آمریکا و در نوشتههای اداره «اتحادیه راهآهن ایالات متحده» به کار برده شد و در دهة اول قرن بیستم نخستین دفاتر روابط عمومی در موسسههای این کشور ایجاد شد. در سال 1906 اولین شرکت خصوصی که تنها خدمات روابط عمومی را به مشتریان خود ارایه میکرد, به وجود آمد. نخستین شرکت روابط عمومی توسط «ایوی لی» که یک خبرنگار اقتصادی بود, در شهر نیویورک تاسیس شد.
«لی» در آغاز تاسیس شرکت روابط عمومی خود, اقدام به انتشار اعلامیهای به نام «اعلامیه اصول» کرد. پس از تشکیل این دفتر و معرفی خدمات روابط عمومی, به تدریج و به اقتباس از موسسه «لی», سایر موسسهها اقدام به تأسیس دفاتر روابط عمومی کردند و روابط عمومی به عنوان یک حرفه بوجود آمد و شناخته شد.
نخستین دوره آموزشی روابط عمومی, تحت همین عنوان, در سال 1923 میلادی در دانشگاه نیویورک تشکیل شد. این دوره توسط «ادوارد. ال. برنیز» تدریس شد. این شخص از پیشروان روابط عمومی در آمریکا است. وی در سال 1986 کتابی را تحت عنوان «روابط عمومی, تاکتیکها و راهبردها» انتشار داد.
در کشورهای دیگراز جمله انگلستان, در سال 1911 نخستین فعالیتهای روابط عمومی به مفهوم امروزی با همین نام آغاز شد.
نیروی هوایی انگلیس, در سال 1919 «واحد روابط عمومی» خود را تشکیل داد و در همین سال وزارت بهداشت این کشور «سر باسیل کلارک» را به عنوان مسوول روابط عمومی خود برگزید همین شخص نخستین شرکت خصوصی روابط عمومی را در سال 1924 در انگلستان تأسیس کرد.
پس از این دو کشور، به تدریج در سایر کشورهای صنعتی آلمان, فرانسه, هلند و … در سازمانهای مختلف, واحدهای روابط عمومی تشکیل شد و راه برای پیدایش حرفه روابط عمومی هموار شد.
نخستین انجمن روابط عمومی در ایالات متحده امریکا به سال 1948 تشکیل شد. به دنبال آن, انجمنهای مشابهی با اهداف مشترک در دیگر کشورهای صنعتی تأسیس شد. در سال 1949 «انجمن بینالمللی روابط عمومی» با تلاش انجمنهای ملی کشورهای صنعتی تشکیل شد که شاخه تخصصی رشته آن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد است. اجلاس این انجمن هر سه سال یک بار در یکی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد تشکیل میشود و عامل ارتباط بین انجمنهای ملی کشورهاست. چهارمین اجلاس انجمن بینالمللی روابط عمومی سال 1968 در تهران تشکیل شد.