خواهم ای جان ماه تابانت کن همچو خود خورشید رخشانت کنم
از تجلی نور بارانت کنم محو اشراقات سبحانت کنم
در هدایت پیر دورانت کنم
تا شوی آسوده ار هر قیل و قال لغو دانی بحث امکان و محال
بر دری خود رشته و هم و خیال وا رهی از حب جاه و حب مال
در هوای عشق خوبانت کنم
گر قدم خواهی به راه حق زنی پای زن محکم تو بر نفس دنی
تا نگردی فتنه ما و منی جوز الطاف ولایت مآمنی
تا امان از کید شیطانت کنم
حیف باشد آنکه عمری ساعتی خود ندانی در خطا یا طاعتی
از کجا و تا کدامین غایتی تا بیابی از حقیقت آیتی
دائما سر در گریبانت کنم
چون بگردی از گناه خود خجل چون ببینم من تورا بشکسته دل
دست گیر تو شوم در آب و گل دور گردانم زتو شر مضل
مفتخر برتر ز اقرانت کنم
ادامه دارد......