در ملکوت سکوت
مهربانی های ریاضی
پیغمبر بی کتاب نسیم را با خط کش می سنجند
وغنچه هارا در کفچه های ترازو می ریزند سلامشان بوی عدد می دهد وبدرودشان شمارش معکوس است لبخند هارا در دل به طلا تبدیل می کنند وعرض تبسم را به عمد طول می دهند صر فه جویانه سر می زنند وحال تورا از حساب های جاری می پرسند صرافان بی مغازه همه جا می گردند ومدام تورا در احتمال های طلایی ضرب می کنند ماشین های حساب بی حساب می چرخند وتنها عمل اصلی شان _در عین پریشانی _جمع الجمع است!
سفر نامه گردباد
جمالت خونبهای آفتاب است دل آیینه از دست تو آب است گل این باغ با داغ تو خندید سحر از دودمان آفتا ب است در آنجایی که معماری کند عشق بنای شهر آبادی خراب است ز اشک عاشقان دل می تراود سفارتخانه گل در گلاب است دلا در بحر خون رحمت نصیبی عذاب ماهیا ن بیرون از آب است مرا خواندی خموشی پاسخم شد کلام حق همیشه بی جواب است درنگی نیست مارا در ره عشق شتاب لحظه ها پادر رکاب است غمت رااز دو عالم بر گزیدن نمایشگاه حسن انتخاب است دعا گراز دل بی درد جوشد سر موج اجابت زیر آب است تودراین بیکران پیداترینی نگاه بی نزاکت درنقا ب است برای داغ دیدن گشته مبعوث دل از پیغمبران بی کتاب است نخشکد ساقه خون شهیدان که نیلوفر ز نسل پیچ وتاب است دلا آیینه شو آهی بر آوردعای سینه صافان مستجاب است .