ونوس وگربه
گربه ای عاشق مرد جوان خوش قیافه ای شد و به ونوس التماس کرد تا او را بهزن تبدیل کند. ونوس با تقاضایش موافقت کرد و او را به دوشیزه زیبایی تبدیل کرد .وقتی مرد جوان ،دختر را دید عاشق او شد و او را به عنوان همسرش به خانه برد. ونوس برای اطمینان از اینکه گربه به طور کامل تغییر کرده است ،موشی را در میان اتاق قرار داد .زن با فراموش کردن اینکه دیگر گربه نیست ،از روی تخت پایین پرید و دنبال موش کرد گویی که می خواهد در جا آن را بخورد . ونوس با دیدن اینکه توقعش بر آورده نشده است،گربه را به شکل قبلی اش بر گرداند.
{رفتار انسانها را ذاتشان تعیین می کند ، نه نحوه پرورششان.}