29خرداد سالروز درگذشت دکتر شریعتی تسلیت باد؛ یادش گرامی.
دکتر شریعتی در یک نگاه عمیق
دکتر شریعتی سخنان زیبا زیاد داره اما موارد زیر مواردیه که من بهش برخوردم و از طرفی دوستشون داشتم و با افکارم هماهنگ بوده.
سخن دکترشریعتی در روزهای انفرادی در زندان
من شکست نمی خورم،ایمان و دوست داشتن رویین تنم کرده اند،وقتی تنهای تنهایم کردند و دنیایم،چند وجب در چند وجب،تنگ و تاریک مثل گور،بریده از جهان و جهانیان،دور از عالم زندگان،و یادها و نامها نیز از خاطرم گریخته بودند،در خالیترین خلوت و مطلق ترین غیبت،که هیچ نبود و هیچ نمانده بود. با زهم در آن خالی و خلاء محض،چیزی داشتم،در آن غیبت محض،حضوری بود.در آن بی کسی محض،احساس می کردم که چشمی مرا می نگرد، می پاید،دیده می شوم،حس می شوم،((بودن))ی در خلوت من حضور دارد.کسی بی کسی ام را پر می کند،در آن فراموشخانه نیستی و مرگ و تاریکی و وحشت،یار تماشاگری دارم که یاد و وجود و حیات وروشنی را در رگهایم تزریق می کند،حتی گاهی سلامش می کنم ،گاهی از او خجالت می کشم،گاهی از او چشم می زنم،مواظب اعمال و رفتار و حرکات و افکار خویشم،گاهی در آن قبر تنها،خودم را برایش لوس می کنم،از اینکه میبینم از من راضی است،از کارم خوشش آمده است،به خود می بالم،کیف می کنم،خود خواهی ام اشباع می شود،سرفراز و مغرور و قوی و روشن و خوب!
جملاتی از دکتر شریعتی
قسمتی از وصیتنامه بزرگ مرد تاریخ ایران دکتر شریعتی
و حماسه ام اینکه ،کارم گفتن و نوشتن بود و یک کلمه در پای خوکان نریختم . یک جمله را برای مصلحتی حرام نکردم وقلمم همیشه میان (من) و (مردم) در کار بود و جز دلم یا دماغم کسی را و چیزی را نمی شناخت و فخرم اینکه ،در برابر هر مقتدر از خودم ،متکبرترین بودم و در برابر ضعیف تر از خودم،متواضع ترین. وآخرین وصیتم به نسل جوانی که وابسته آنم، و از آن میان به خصوص روشنفکران و از این میان بالاخص شاگردانم که هیچ وقت جوانان روشنفکر همچون امروز نمیتوانسته اند به سادگی، مقامات حساس و موفقیت های سنگین به دست آورند،اما آنچه از دست می دهند، بسیار گرانبهاتر از آن چیزی است که به دست می آورند. و دیگر این سخن یک لا ادری فرنگی که در ماندن من سخت سهیم بوده است که (شرافت مرد همچون بکارت یک زن است.اگر یکبار لکه دار شد دیگر هیچ چیز جبرانش رانمی تواند) و دیگر اینکه نخستین رسالت ما کشف بزرگترین مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن (متن مردم) است و پیش از آن به هر مکتبی بگرویم باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم و اکنون گنگیم. ما از آغاز پیدایشمان زبان آنها را از یاد برده ایم و این بیگانگی قبرستان همه آرزوهای ما و عبث کننده همه تلاش های ماست. وآخرین سخنم به نام آنها که به نام روشنفکری، گرایش مذهبی مرا ناشناخته و قالبی می کوبیدند اینکه: دین چو منی گزاف و آسان نبود روشن تر از ایمان من ایمان نبود در دهر چو من یکی و آن هم مومن پس در همه دهر یک بی ایمان نبود ایمان در دل من،عبارت از آن سیر صعودی است که ،پس از رسیدن به بام عدالت اقتصادی به معنای علمی کلمه و آزادی انسانی ،به معنای غیر بوروژازی اصطلاح، در زندگی آدمی آغاز میشود...
سایت دکتر شریعتی: www.shariati.com
سایت دکتر احسان شریعتی www.ehsanshariati.com
وبلاگ دوستداران خورشید کویر: dr-shariati.blogfa.com