ستاره شناس
ستاره شناسی عادت داشت هر شب برای مشاهده ستارگان بیرون برود. یک شب در حالیکه در حومه شهر این سو و آن سو می رفت و به آسمان خیره شده بود ،در چاه عمیقی افتاد. فریاد کنان کمک طلبید ،همسایه ای به طرف چاه دوید ووقتی فهمید چه اتفاقی افتاده است،گفت:((ای مرد بیچاره ،زمانی که در شگفتیهای آسمان کنجکاوی می کرد ، از اشیا عادی زیر پایت غافل شدی.))