درود بر شما یاران همراه
این بار قصد ندارم یه گزارش رسمی بنویسم، فقط می خوام خاطرات امشب-البته الان که در حال تایپ این مطالب هستم 38 دقیقه از روز بعد آغاز شده پس می تونه دیشب باشه- رو برای همیشه تو وبلاگ جاودانه کنم. دیشب برگی زرین از دفتر زندگی آکادمیک همه ما ورق خورد هر کس که اومد این برگ زرین رو به دفتر خاطراتش افزود و هر کس نیومد پاس دوستی ها رو نداشت و از دستش رفت
جشن تقریبا از ساعت 5:30 با حضور جمعی از دوستان شروع شد. دوستان همراه و اساتید ارجمند حاضر در مجلس این افراد بودن:
اساتید به ترتیب حضور: جناب آقای باصری، سرکار خانم حسینی، جناب آقای اشرف، سرکار خانم دکترخاکپرور، جناب آقای موسوی، جناب آقای ناصری، جناب آقای مظلوم نژاد و جناب آقای دکتر فخیمی. (البته استاد کاظمی و استاد حاتمی به دلیل پاره ای مسایل اضطراری در جمع ما حاضر نبودند اما حضور قلبی خودشون رو از طریق وبلاگ و پیام کوتاه اعلام کرده بودند)
از سوی مرکز آموزش شهر: جناب آقای خلیقی مدیریت محترم واحد آموزش
دانشجویان به طور تصادفی و بدون ترتیبی خاص خانم ها و آقایان: محمد حسین خدادی (سپاس ویژه بابت فیلمبرداری و امور مالی)، شهرام رجبی، حسین صالح آبادی، محمد رضا اسدی، سهراب حسینی، هدی محمدی، مریم خوانساری، محمد جواد مسعودی فر، جعفر عزیزساجدی، فاطمه داوریان(سپاس ویژه بابت امور مالی)، سمیه شکارچی، مهسا افشاری (سپاس بابت عکاسی)، سحر پورخانعلی (سپاس بابت عکاسی)، فاطمه دستمزد (سپاس ویژه بابت امور مالی)، عارفه علیقلی نیا، محبوبه بختیاری، ندا سجادی، صونا آزادی (سپاس بابت عکاسی و فیلمبرداری)، آذین کشاورز، سارا سید صالحی، آزاده محمدی، مینا محمدی موحد، مهدی جمشیدی (سپاس ویژه بابت اجرای بداهه و نشاط انگیز و امور مالی)، محسن بخششی (سپاس خیلی ویژه بابت کلیه فعالیت ها از شروع برنامه ریزی ها تا پایان، عکاسی و امور مالی)، حسین عابدینی (سپاس خیلی ویژه بابت کلیه فعالیت ها از شروع برنامه ریزی ها تا پایان و امور مالی)، محسن جوادی، آرام مقدم و جلالیان.
دوستان همراه: فرزند استاد مظلوم نژاد، همسر خانم هدی محمدی (سپاس بابت معرفی و هماهنگی رستوران)، مادر خانم شکارچی، فرزندان آقایان مسعودی فر و عزیزساجدی و آقای توحیدی.
و اما اصل قضیه با حضور تمامی دوستان و یاران مهر 84 کیک در بالای سالن روی میز قرار گرفت، هدایا برای اعطا آماده شد البته به دلیل مناسب نبودن شرایط برنامه تغییر کرد. آقای جمشیدی با اجرای نشاط انگیز هر یک از اساتید رو با عنوان یا جملاتی مفرح نام می برد و بعد از تشویق بچه ها لوح و هدیه یادبود اعطا می شد. ترتیب کار به این صورت بود که اساتید روی میز میانی که به صحنه شام آخر لئوناردو داوینچی بی شباهت نبود نشسته بودن (واقعا شاید شام آخر با اساتید بود) و به دلیل نرسیدن صدا همه بچه ها دور میز حلقه زده بودن. همه اساتید بعد از اعلام نامشون از سوی آقای جمشیدی مورد تشویق قرار می گرفتن، البته وقتی نوبت به استاد فخیمی رسید انفجاری تر اتفاق افتاد. برخی اساتید ضمن دریافت لوح پیام های زیبایی به دانشجویان هدیه کردن
درمرحله بعد نوبت به اهدای لوح و هدیه به دانشجویان رسید. بعد از اهدای هدایا صحبتی کوتاه در مورد وبلاگ و انجمن روابط عمومی ایران داشتم که البته با توجه به شرایط زمانی و مکانی شرح موضوع میسر نبود ولی امیدوارم که دوستان پیگیر دریافت اطلاعات باشن. فقط یادمون باشه! وبلاگ و انجمن روابط عمومی ایران می تونه حلقه ارتباطی محکمی برای ما باشه، به اون چنگ بزنید و لا تفرقو
بلافاصله بعد از مراسم اهدای هدایا و لوح که پیک مراسم بود نوبت به کیک و شام رسید و بعد گپی کوتاه و خداحافظی... بازار عکس و گپ و گفتمان هم که حسابی داغ بود و به بیرون از رستوران هم کشید و بعد خداحافظی دم دری ها ختم مراسم بود
دوستان و اساتید عزیز! از همتون بابت لحظه های شادی که برای خودمون فراهم کردید سپاسگزارم و از کسانی که در سپاسگزاری ها از قلم افتادن عذرخواهی می کنم
دوستانی که از مهمانی عکسبرداری کردن لطفا یا به صورت CD یا به صورت ایمیل برای من یا آقای بخششی ارسال کنید تا برای همه روی وبلاگ بزارم و به انتهای CD جشن هم اضافه بشه. فیلم ها رو هم برای آقای بخششی به صورت CD ارسال کنید تا در کنار سایر فیلم ها برای متقاضیان تکثیر کنن
و اما در پایان دعای من برای گروه (مناجاتی از استاد مسلم دکتر علی شریعتی):
خدایا! تقدیر مرا [ما را] خیر بنویس، تقدیری مبارک، تا هر چه را که تو دیر می خواهی،زود نخواهم [نخواهیم] و آنچه را که تو زود می خواهی، دیر نخواهم [نخواهیم].
آخر پست رو باز می ذارم تا با خاطرات و پیام های خودتون از مهمانی و سه سالی که گذشت اون رو کامل و زیبا کنید....