بی تردید هر چه آگاهی، دانش، بینش، مهارت ها، سعه صدر و توانمندی روابط عمومی در این جریان ارتباطی بیشتر باشد، بهتر و زودتر می تواند سیاستگزاری ارتباطی سازمان را در دست گرفته و بین سازمان و مخاطبانش تفاهم برقرار نماید و هر چه از این توانمندی ها بی بهره باشد به شکل های مختلف در این جریان ارتباطی اختلال ایجاد می شود و خسارت های گوناگونی را به مردم، سازمان و جامعه وارد می سازد.
یکی از چالش هایی که به طور معمول برخی از روابط عمومی های کشور ما هستند از یک سو نحوه برخورد روابط عمومی ها با مسایل و مشکلات مردم و از سوی دیگر نحوه ارتباطشان با مدیران ارشد سازمان است. چالشی که بسته به میزان دانش، بینش، مهارت و در مجموع توانمندی روابط عمومی ها نتایج متفاوتی عاید و تجربه شده است.
هنگامی که یک سازمان رسالت واقعی خود را خدمتگزاری به مردم و مردم مداری بداند و ارتباط متقابل روابط عمومی با مدیر ارشد و سایر مدیران سازمان، مبتنی بر اعتماد متقابل و صداقت و درستی استوار باشد، به دنبال طرح گلایه ها، شکایت ها، انتقادها و پیشنهادهای مردم، کارشناسان، مشتریان و مخاطبان، روابط عمومی با ابتکار عمل از این فرصت برای ارتقای آگاهی های خود و مدیران سازمان بهره می برد و در راستای وظایف حساس خود، با جاری ساختن اطلاعات به دست آمده از سوی مجاری متعدد ارتباطی که همواره به سوی همه مخاطبان باز است، در سازمان جریان اصلاحی را ایجاد و هدایت می کند تا با اصلاح نقایص و کاستی ها، سازمان متبوع را به سمت رسالت ها و اهداف اصلی اش بازگرداند.
در این میان چگونگی دریافت داده ها، تحلیل آنها و انتقال اطلاعات از مردم و مخاطبان و به مدیران ارشد و سایر مدیران و نوع این ارتباطات اهمیتی مضاعف می یابد.