در این حالت اولویت نخست جلب رضایت مدیر است نه چلب رضایت مردم، مهم نیست افکار عمومی ومردم چه ابهام ها، مسایل یا مشکلاتی داشته باشند، چرا که گیرنده های روابط عمومی با دهان مدیر تنظیم شده و اگر تتمه هنری در روابط عمومی باقی مانده باشد، فرستنده های آنان صرفا پیام هایی را بدون توجه به مخاطبان و نیازهایشان مطرح می کنند و بلندگوهای متعددی آن را بازتاب می دهند.
مردم مداری، پیگیری اولویت ها و رفع مسایل و مشکلات مردم جای خود را به مدیر مداری و پیگیری دغدغه های مدیر و تلاش برای حفظ و کسب موقعیت های سازمانی می دهد.
نگاهی عمیق به رویدادهای حوزه اطلاع رسانی و روابط عمومی و برخی رویدادهای اجتماعی، این واقعیت تاسف بار را برملا می سازد.
رویدادهایی که این روزها در برخی سطوح استان یزد شاهد آن هستیم و اولویت داشتن مدیر مداری بر مردم مداری به وضومح قابل مشاهده است. به رغم حضور کارشناسان و مدیران متخصص و متعهد و آشنا به وظایف و حرفه روابط عمومی در دستگاه های خدمتگزار و فعالیت روابط عمومی هایی که از افتخارات استان و کشور محسوب می شوند، برخی روابط عمومی ها که باید خود جریان مدرم مداری را در سازمان ها هدایت و سازمان دهی کنند، در برابر طرح مکرر ابهام ها، پرسش ها، مسایل و مشکلات مردم کمترین واکنش را از خود نشان می دهند و در پی متقاعد کردن افکار عمومی بر نمی آیند، اما به هنگام طرح نکته ای در خصوص مدیر و یا نحوه مدیریت مدیر سازمان مطبوع برآشفته می شوند و برای خاموش کردن اعتراض یا انتقاد مطرح شده، به انواع روش های اخلاقی و غیر اخلاقی متوسل می شوند. این گونه روابط عمومی ها چشمانی نابینا، گوش هایی ناشنوا و زبانی دراز دارند که بدون توجه به خواسته ها، ابهام ها، آلام و نیازهای افکار عمومی، فقط به بوق های تبلیغاتی مدیر خویش تبدیل می شوند و شان روابط عمومی را تا حد و اندازه یک بوقچی ناشنوا و نابینا تنزل می بخشد.