مدیریت تغییر، پیش شرط روابط عمومی مطلوب
بروز تغییر واقعیتی است که روابط عمومیها با آن روبهرو هستند. توجه به «مدیریت تغییر» موجب شده تا روابطعمومیها امروزه موقعیت بهتری نسبت به گذشته در سازمانها داشته باشند. مدیریت تغییر (ChangeManagement) از سرعت بخشیدن به نحوه انجام کارها سخن نمیگوید، بلکه هدف، تغییر نگرش در نحوه انجام کارهاست.
پیوسته از سوی محیطهای برون سازمانی و درون سازمانی، شوکهایی بر روابطعمومیها وارد میشود که اغلب ناشی از رشد فناوریها یا عملکرد خود سازمانهاست. از این رو روابط عمومیها در جریان و مسیر رودخانهای قرار گرفتند که آنها را به سمت دریایی بزرگ میکشاند. اگر خود را با جریان آب رودخانه همسو کردند و توانستند تغییر را در سازمان ایجاد کنند، موفقند وگرنه خلاف جریان آب شنا کردن بیفایده است.
حال این تغییر را از کجا شروع کنیم؟ اگر به روشهای اجرایی خود در امور جاری روابطعمومی به دیده تردید بنگریم که «آیا این کاملترین و بهترین روش است که به کار بردهام یا راههای بهتری هم وجود دارد؟» این «تردید»، نقطه شروع در مدیریت تغییر در روابط عمومیهاست.
شاید به کارگیری فناوری در امور جاری روابطعمومی را بتوان شروع مناسبی برای مدیریت تغییر دانست. اما برای به وجود آوردن این تغییر باید فرایندی طی کرد. فرایند تغییر در روابطعمومیها از جایی آغاز و طی برنامهای منظم و منسجم، در جایی پایان میپذیرد، یعنی کاملاً سیستمی و منطبق بر فرآیند است. این همان شرط رسیدن به یک روابطعمومی ایدهآل و مطلوب است. وقتی تفکر تغییر برای روابطعمومی یک سازمان پدید آمد شاهد افزایش کارآیی و اثربخشی پیامها خواهیم بود.
«کورت لوین» همان نام آشنایی که اصطلاح «دروازهبان خبری» را به واژگان ارتباطات و رسانه افزوده است، برای ایجاد تغییر سه مرحله را در نظر میگیرد: «خروج از انجماد»، «تغییر» و سپس «انجماد مجدد و بازگشت به ثبات و پایداری». همچنین نظریه پردازان مدیریت تغییر، مراحلی را برای ایجاد تغییر ذکر کردهاند که بدین شرح است:
* تدوین راهبرد و طرح
* شروع طی زمانبندی
* آزمایش و ارزیابی
* تعمیم
اینکه چه چیز را میخواهیم تغییر دهیم؟ هدف ما از این تغییر چیست؟ با این تغییر به کجا میخواهیم برسیم؟ چگونه تغییر ایجاد میشود؟ چه کسانی حمایت و چه کسانی مشارکت میکنند؟ ما باید چه کنیم و به چه امکانات و بودجهای نیازمندیم؟ همه سؤالهایی است که هر روابطعمومی باید در آغاز کار پاسخ آنها را داشته باشد.
مدیریت تغییر، تغییر در تفکر و دیدگاههاست. هر تغییر را میتوان مترادف با فرصتی برای رشد و پیشرفت دانست، اما این تغییرات برای کارکنان در نگاه اول یک تهدید به شمار میرود. عمدتاً کارمندان تغییر را با ترس میپذیرند، اما لازمه مدیریت مناسب این تغییرات، هماهنگ کردن نیروی انسانی در یک جهت و رمز دستیابی به این هماهنگی شفافیت در ارتباطات است.
از سوی دیگر در روابطعمومیها، تغییر در «محتوا» بسیار حائز اهمیت است. بکارگیری شیوههای جدید در ارایه محتوای پیام، از مواردی است که براساس نوع مخاطب و گوناگونی نوع رسانهها صورت می پذیرد. لازم است در این فرایند ارزش افزودهای برای روابط عمومی ایجاد شود. به عنوان مثال، با بکارگیری خصلت فرامتنی یا hyper text در اینترنت و استفاده از «لینکها» امکان ارایه اطلاعات اضافه و تکمیلی به کاربر در سایت فراهم میشود. این اطلاعات می تواند به صورت متن، تصویر، صوت و یا قطعهای از فیلم باشد.
در تفکر مدیریت نوین مطرح شده است که هیچ وقت نباید متوقف شد، مرتب باید به جلو رفت و هیچگاه نباید از شرایط خود راضی باشیم، رقبایمان از ما سبقت میگیرند، پس همواره باید در حرکت بود و به طور مستمر در اندیشه بهبود و نوآوری باشیم.
کلام آخر اینکه، روابطعمومی بخش مهمی از یک سازمان است که وظایفی همچون اطلاعرسانی، اطلاعیابی، پاسخگویی، شناخت «افکار عمومی»، شناخت و تجزیه و تحلیل «نقاط قوت و ضعفها و فرصتها و محدودیتها» را بر عهده داشته و در پی آن است تا با پیشگیری از محدودیتها، بهترین استفاده را از فرصتها برای تحقق اهداف سازمان ببرد. با محقق شدن مدیریت تغییر، روابط عمومی از مدیریت اجرایی خارج شده و در جایگاه مدیریت استراتژیک قرار میگیرد. روابط عمومیهای تغییر یافته، حتی مدیریت ریسک را هم میتوانند به طور جدی مورد توجه قرار دهند. اینگونه است که یک روابط عمومی از حالت ایستا میتواند به یک روابط عمومی پویا تبدیل شود.