ماه گذشته این موقع ...
دم دمای امتحانات بود و من مدام در حال زدن ایمیل جزوه های تایپ شده به بقیه بچه ها بودم یادمه آن موقع خداخدا می کردم که زودتر امتحانات را بگذرونیم و راحت بشیم اما حالا با گذشت تقریباً یک ماه آرزوی برگشتن به آن موقع ها را دارم.
تماسهای تلفنی، SMS و Email امکاناتی بودند که به هر بهانه ای ارتباط ما را با هم برقرار می کرد، صدای همدیگر را می شنیدیم و از حال هم با خبر می شدیم نه اینکه الان از هم بیخبر باشیم اما آن کجا و این کجا؟ حیف شد زود گذشت.
صبح زود ساعت 6 از تهرانسر به مقصد فیروزکوه حرکت کردیم. مقصد ما روستای جیلیزجند بود که در 5 کیلومتری شهرستان فیروزکوه قرارداشت. پس از ورود به روستا با صحنه های جالبی روبرو شدیم، شما در سراسر این روستا خانه ای که به صورت چارخانه باشه چیزی نمی دیدید و فقط دربهای ورودی به خانه و محل نگهداری احشام دیده می شد. مردم این روستا خانه های خود را در دل کوه ساخته بودند و دیوار خبری نبود.
پس از عبور از روستا و زمینهای زراعی و طی مسافتی خاکی (با اتومبیل) جای دنجی را پیدا کردیم و بعد از پیاده کردن وسایل و جا به جا شدن و صرف یک صبحانه عالی تصمیم گرفتیم به تنگه بریم. در امتداد رودخانه به سمت شمال به حرکت دراومدیم (پیاده)، منظره رودخانه با درختهای اطراف آن و خانواده هایی که در میان آنها جا گرفته بودند خیلی دیدنی بود. بالاخره بعد از کلی پیاده روی به تنگه اول رسیدیم؛ باید از داخل آب عبور می کردیم تا تنگه اول را رد کنیم.
عمق آب این تنگه برای آدمهای قد بلند تا زانو و آدمهای با قد کوتاه تا زان می رسه و سنگهای آن بزرگ و لیز و بعضی اوقات تیز و برنده ست، عبور از این تنگه یک کوچولو سخته به طوری که بعضی از خانمها و بچه ها از اسب و قاطر استفاده می کردند ما که با پاهای خودمان رفتیم تا همت شما چقدر باشه؟ اواسط تنگه کتیبه بزرگ کنده کاری شده ای وجود دارد که به گفته افرادی که سابقه بیشتری دراومدن به آن محل داشتند عکسهای حکاکی شده بر روی این کتیبه مربوط به طرز شکاردوره قاجاریه ست.
بعد از نیم ساعت حرکت داخل آب و سنگلاخ از آن گذشته و به دشت وسیعی رسیدیم که زیبایی آن خیره کننده بود شاید باورتون نشه اگر بهتون بگم که خدا به باغبانها گفته بساطتون را جمع کنید که هر چقدر هم که به کارتون وارد باشید به اندازه یک باغچه بیشتر نمی توانید به پای من برسید. گلهای وحشی بنفش و زرد و سفید لابلای سبزه ها هارمونی دل انگیزی را به وجود آورده بودند، بعد از اینکه دشت را پشت سر گذاشتیم تازه رسیدیم به تنگه دوم.
این تنگه سنگهای ریزتر و عمق خیلی کمی دارد شاید در نهایت تا ساق پا داخل آب فرو میره، خنکی آب پا را بیحس می کنه تا تجربش نکنید نمی تونید لذتی را که ما بردیم شما حس کنید. از تنگه که گذشتیم تازه می رسیم به اصل ماجرا یعنی آبشار؛ ارتفاع زیادی ندارد اما آبش زلال و خنکه، آنقدر با شدت راهش را از دل کوه باز کرده و بیرون می زند که رنگش سفیده به طوری که آدمی را حوس میندازه که یک دوش آب سرد بگیرد.
از ابتدای حرکت به سمت تنگه اول تا آبشار حدود 10 تا 12 کیلومتر مسافته که باید پیاده طی بشه.
ختم کلام خیلی دیدنیه تجربش کنید پشیمون نمی شید.
اگر حوس کردید به این محل سفر کنید توصیه میکنم وسایل زیادی با خودتون حمل نکنید برای اینکه دست و پاتون را می گیره، حتماً کفش کتونی همراهتون باشه برای اینکه اگر چیز دیگه ای مثل کفش یا دمپایی به پا کرده باشین آب می بردشون و دستتون را میگذاره تو پوست گردو و مجبورید پای برهنه برگردید خونه، دیگه اینکه وسط هفته تشریف ببرید که خلوت باشه و گرنه موقع برگشت ترافیک از دماوند تا انتهای جاجرود بیداد می کنه مگر اینکه حرکت شما از تنگه واشی طوری باشه که قبل از ساعت 5 بعدازظهر جاجرود را رد کرده باشید.
براتون سفر خوبی را آرزو می کنم.