جناب استاد فخیمی، جناب آقای رجبی، جناب آقای جمشیدی، سرکار خانم محمدیموحد (هلنا جان) و سرکار خانم جمعفری(سمانه عزیزم) از توجهی که داشتید متشکرم.
500 سال قبل از میلاد مسیح (ع)، در خزانه حکومتی و در پایان سال، حسابرسان که در رأس آنها دختران داریوش به حسابرسی امور مشغولند. حسابرسی بدین صورت است که نسخه سوم از سه نسخه شرح پرداخت تحقوق کارگران و کارمندان را مورد تحقیق قرار داده و با دو نسخه دیگر که از شوش آمده تطبیق میدهند. (مثلاً کارگری که بر روی سد بند میزان در شوشتر مشغول بکار بوده در هنگام تسویه و دریافت دستمزد، مبلغ حقوق وی بر روی سه لوح گلین نوشته میشده، یک لوح نزد مسئول مالی پرداخت حقوق، یک لوح به خزانه شوش و لوح دیگر به خزانه بایگانی تخت جمشید فرستاده میشده) شاید این گفته یک محقق آلمانی در مورد تخت جمشید که این مجموعه را سازمان ملل 2500 سال قبل دانسته دور از واقع نباشد.
پینوشت:
1ـ قابل توجه دختران، ما میتوانیم!
2ـ کمک شما آقایان هم مثمر ثمره.
درود بر شما
مطلبی که شاید در آموزه های دینی برای برخی از ما جای تعمق و سوالاتی داشته، در کاوش ها و تحلیل های باستان شناسی به نتایج جالبی رسیده. البته بسیاری از موارد در علم باستان شناسی در انتظار رد و جایگزینی با فرضیات جدیده. اما بشنوید از داستانی که از کودکی با همراه بوده:
شاید برای بسیاری از ما این موضوع، مورد سوال بوده که این طوفان در کجا رخ داده، دکتر افراسیاب پور ، عضو هیات علمی دانشگاه شهید رجایی تهران در این زمینه به نتایج جالب و قابل بحثی رسیدند که به طور خلاصه به این شرحه (افزوده های منم این رنگی) :
و آن کشتی به دریا با امواجی مانند کوه در گردش بود در آن حال نوح از راه شفقت فرزندش را ندا کرد ای پسر تو هم به این کشتی در آی و با کافران همراه مباش. (42) آن پسر نااهل پاسخ داد که من به زودی بر فراز کوه روم که از خطر هلاکم نگه دارد، نوح گفت: ای پسر امروز هیچ کس از قهر خدا به لطف او نجات نیابد این بگفت و موج میان آنها جدایی افکند پسر با کفار غرق شد. (43) و به زمین خطاب شد که آب را فرو بر و به آسمان خطاب شد باران را قطع کن و آب به یک لحظه خشک شد و حکم انجام یافت و کشتی بر کوه جودی قرار گرفت و فرمان هلاک ستمکاران در رسید. (44) و نوح به درگاه خدا عرض کرد: پروردگارا فرزند من اهل بیت من است (که وعده لطف دادی) و وعده عذاب تو هم حتمی است که قادرترین حکمفرمایانی. (45) خدا به نوح خطاب کرد که فرزند تو هرگز با تو اهلیت ندارد زیرا او را عملی بسیار ناشایست است پس تو از من تقاضای امری که هیچ از حال آن آگاه نیستی مکن من تو را پند میدهم و از مردم جاهل مباش. (46) نوح گفت: بار الها پناه میبرم به تو که دیگر چیزی که نمیدانم تقاضا نکنم و اکنون اگر مرا نبخشی و ترحم ننمایی من از زیانکارانم. (47) به نوح خطاب شد که از کشتی فرود آی که سلام ما و برکات و رحمت ما بر تو و بر آن امم که همیشه با تواند. و به امتهایی که (ستمگر شوند) پس از آنکه بهره از دنیا دهیم آنان را عذاب دردناک خواهیم کرد. (48) این از اخبار غیب است پیش از آنکه ما به تو وحی کنیم و قومت هیچ از آن آگاه نبودید پس تو در طاعت حق صبر کن که عاقبت اهل تقوی نیکو است. سوره هود
سال 1362 که از جبهه برگشتم در صدا و سیمای مرکز لرستان مشغول کار شدم. برنامهای رادیویی داشتم که باید درباره زندگی ایلات و عشایر استان پژوهش میکردم. طی این پژوهش متوجه شدم کوهی به نام "سرکشتی" در سمت نورآباد و نهاوند قرار دارد. شنیدن این نام برایم بسیار جالب بود؛ چراکه در آن منطقه نه دریایی است و نه راهی که با دریا ارتباط داشته باشد، اما اینکه "سرکشتی" از کجا آمده بود آغازی شد بر مطالعاتم.
در قلب رشتهکوه زاگرس، کوهی به نام "گرین" قرار گرفته است. این کوه از شمال نهاوند شروع و تا شمال غرب این شهر ادامه دارد. رود معروف "گاماسیاب" که سرچشمه رود کرخه است از این کوه سرچشمه میگیرد. با مطالعاتی که انجام دادم به اسناد و مدارکی پی بردم که در آنها گفته شده بود "نهاوند" همان "نوح،آب، بند" است و به علت کثرت استفاده طی سالهای دور از "نوح آببند" به "نهاوند" تغییر یافته است.
اگر به رشتهکوه زاگرس توجه کنید، متوجه خواهید شد که این رشتهکوه مانند دیواری است که هر دوطرف آن دشت قرار دارد شکل این رشتهکوه به خوبی نشان میدهد که اگر در منطقه بینالنهرین توفانی روی داده باشد این کوه آن را مهار کرده است چون اصلیترین دیوارهای است که میتواند از سر راه آن توفان قرار گرفته باشد.
همان گونه که گفتم کوه گرین در قلب زاگرس قرار گرفته است. ارتفاع همه قلههای زاگرس نزدیک به هم است. در سلسلهکوههای گرین کوهی قرار دارد به نام "سرکشتی"، این کوه 2هزار و 80 متر ارتفاع دارد. با بررسی میدانی در این کوه متوجه شدم بالای آن دو قبر خیلی قدیمی قرار گرفته است که هماکنون به عنوان امامزاده "بابای بزرگ" مورد زیارت مردم قرار میگیرد.
در فرهنگ ایرانی فقط دو پیامبر را به نام بابای بزرگ میدانند یکی نوح و دیگری آدم.
از روزگاران دور مردم منطقه نهاوند و نورآباد برای زیارت، پا به این منطقه میگذاشتهاند.
آیه 44 سوره نوح اشاره میکند "و به زمین خطاب شد که آب را فرو بر و به آسمان خطاب شد باران را قطع کن و آب به یک لحظه خشک شد و حکم انجام یافت و کشتی بر کوه جودی قرارگرفت و فرمان هلاک ستمکاران در رسید"
قرآن اشاره میکند که جودی محل به گل نشستن کشتی نوح است. با گسترش پژوهشها متوجه شدم طایفهای به نام جودی و جودکی در آن منطقه زندگی میکنند. هماکنون هم افراد زیادی در سراسر ایران نام خانوادگی "جودی" یا "جودکی" دارند.
در این زمنیه اسناد بسیاری وجود دارد. ابنفقیه همدانی در سال 290قمری (1200سال پیش) در کتاب "البلدان" (به زبان عربی و چاپ 1885 اروپا) صفحه 237 نوشته است: "نهاوند از ساختههای نوح (ع) است و به آن نوح آوند گفتهاند."
یاقوت حموی متوفی 624 قمری در کتاب معجمالبلدان صفحه 361آورده است: "نهاوند را به این دلیل نهاوند گفتهاند که از ساختههای نوح (ع) است" .
ابیالفداء متوفی 732 در کتاب تقویم البلدان چاپ پاریس صفحه 417 یادآور میشود: "نهاوند شهری از سرزمین کوهستان است که نوح آن را بنا کرده است." .
زکریا قزوینی در سال 674 قمری در کتاب آثار البلاء صفحه 545 مینویسد: "نهاوند از بناهای نوح نبی(ع) است. اصلش نوح آوند بوده است".
در کتاب مجملالتواریخ تالیف سال 530 قمری صفحه 186 میخوانیم: "نوح پیغامبر شهر را بنا کرد به نام خویش "نوح آوند" و آن نهاوند است".
ابن اثیر در جلد سوم کتاب خود صفحه 335 میآورد: "نهاوند شهری است از بلاد جبل. گویند آن را نوح بنا کرده است"
در کتاب عجایبالمخلوقات (سال 555 ق)که اروپاییها آن را قبول دارند. در جلد 3 صفحه 275 آمده است: "نهاوند شهری قدیم است که آن را نوح بنا کرد. آن را نوح آوند گویند."
خلف تبریزی در سال 1062 در کتاب برهان قاطع صفحه 1173 مینویسد: "نهاوند: نوح(ع) بانی آن شهر بوده و آن را نوحآوند میگفتهاند یعنی "نوح تخت" و "نوح مسند". پایتخت نوح بوده و آوند به معنی تخت و مسند هم آمده است و به کثرت استعمال نهاوند شده است."
یکی از جغرافیدانان به نام پاپلی یزدی در کتاب فرهنگ آبادیها صفحه 8 درباره کوه سرکشتی نوشته است: "سرکشتی محل به گل نشستن کشتی نوح است و در غرب منطقه دلفان رشته کوهی است مربوط به دوران اول و دوم. مرحوم حاجحیدر که کهنسالترین مرد قبیله بود درباره وجه تسمیه این کوه گفت: پس از فرو نشستن توفان نوح، کشتی نوح بر بالای این کوه به گل نشست و از حرکت باز ایستاد."
اهل حق که گروهی از درویشان قدیمی غرب ایران هستند برای گنبد "بابای بزرگ" (همان قبر نوح) احترام خاصی قائل هستند و قرنها است که به صورت کاروان از استانهای کردستان، کرمانشاه و لرستان به زیارت آن میروند.
هنری راولینسون دانشمند آشورشناس [ این فرد نخستین کسی بود که با ماه ها قرار گرفتن بر ارتفاعات بیستون و تلاشی که حتی از یک ایرانی بعید بود با ترجمه کتیبه بیستون داریوش بعد از گروتفند (استاد ژیمناستیکی که حداقل از همه باستان شناسای ما جلوتر بود) موفق به رمز گشایی کامل و بی اشتباه از خط میخی شد] در سال 1838 نوشته است: در 25ماه مه به کوه زیبای "چهل نابالغان" رسیدیم که از طرف غرب به یک سلسله کوه مرتفع به نام سرکشتی میرسد. لرها معتقدند کشتی نوح پس از توفان در آن جا به گل نشسته است."
وجود قبر نوح و آرام گرفتن کشتی این پیامبر در ایران نه تنها حرفی امروزی نیست بلکه سخنی تاریخی است و مانند این جملات در کتابهای زیاد دیگری نیز آمده که شرح آن در این جا نمیگنجد.
سال 79 نسخهای از مقاله "نوح و نوحاوند" را برای بنیاد نوحشناسی آمریکا فرستادم چون در داخل کشور کسی به این موضوع اهمیت نداد. [البته تعجبی نداره. اما بازم آدم می خواد داد بزنه آقایون تو بعضی کارای پژوهشی هم پول هست. ترا به خدا یکم عنایت! اثبات این موضوع یعنی توریست و توریست یعنی اشتغال و ارزآوری. کاری که عراق و ترکیه و هر کشوری که دستش رسید با نسبت دادن شخصیت ها و اماکن ایرانی مسلم به خودشون دارن انجام می دن. اونها از دروغ بهره برداری می کنن و ما نسبت به واقعیت هامون بی تفاوتیم.]
پس از اینکه مقاله را به آمریکاییها دادم گروهی سهنفره برای بررسی موضوع به ایران آمدند. با یکی از آنها به منطقه رفتیم. از منطقه فیلمبرداری کردند. سنگهای عجیبی در منطقه پیدا کردیم؛ مانند حلقههای زنجیر و قبرهایی مربوط به دوران پیش از اسلام. به اتفاق با 15 تن از پیرمردهای اطراف که مصاحبه کردیم همگی آنها میگفتند نام این کوه سرکشتی است و اجداد ما گفتهاند قبر نوح اینجاست. جالب اینکه تا 80 کیلومتر آن سوتر از منطقه افراد بومی همین نکته را نیز میگفتند.
چند ماه بعد از بازدید آمریکاییها یک گروه انگلیسی از منطقه بازدید کرد [اینها کجان، ما کجا].
نمیدانم چگونه متوجه شدند [من می دونم از کجا، اون ور ایران نیست که هیج اندیشمند و پژوهشگری از حال بقیه مطلع نباشه، مدام اینها در حال تبادل اطلاعات و بروز شدنن، بر عکس ما که علوممون فسیل شده، از لحاظ علمی شدیم جزیره رابینسون کروزواِ]، اما ظاهرا با صرف هزینههای زیادی منطقه را مورد بازدید قرار دادند و قرار است طی ماههای آینده دوباره به نهاوند بروند.
کشورهای دیگری هم مدعی نوح هستند!
هماکنون شش کشور عراق، سوریه، ترکیه، آذربایجان، ایران و یمن مدعی هستند که کشتی نوح در آنجا آرام گرفته است. بدون هیچ تعصبی میگویم که اسناد و مدارک ایران بسیار قویتر از سایر کشورها است. گرچه معتقدم اسناد و مدارک ایرانیها بسیار قویتر است اما باز تاکید میکنم کار علمی تعصببردار نیست و هر کس سند و دلایل ارائه دهد باید حرف او را پذیرفت و نباید فراموش کنیم درباره امور باستانی نمیتوان به قطعیت صحبت کرد.
شما توجه کنید پس از مطرح شدن این فرضیه چند گروه باستانشناس معتبر پای به کشورمان گذاشتهاند. جای تعجب است چنین موضوع مهمی برای برخی از مسوولان اصلا جالب نبوده ! [تعجب شما جای تعجب داره!] اما کشورهای دیگر با وجود اینکه اسناد و مدارک ضعیفتری دارند با استفاده از تبلیغات فراوان و حمایت دولتهایشان، توانستهاند توریستهای زیادی را جمع کنند.
آرام گرفت کشتی نوح در ایران را از سه جنبه علمی و تاریخی، اسطورهای و داستانی و دینی و مذهبی بررسی کردهام. از هر سه جنبه میتوان ثابت کرد هزاران سال پیش توفانی رخ داده است.
همه فرهنگها به نوعی داستان نوح را شنیدهاند و آن را باور دارند. سال 1891 پژوهشگری به نام "اندری" ماجرای توفان نوح را با روایتهای مختلف گردآوری کرده است. 68 روایت محلی، 13 روایت در آسیا، 4 روایت در اروپا، 5 روایت در آفریقا.
ویلکاکس یکی از باستانشناسانی است که در منطقه بینالنهرین پژوهشی انجام داده و فرضیهای را عنوان میکند که براساس آن طغیان رود فرات منشا توفان نوح بوده است. آب بالا آمده و کوهستان زاگرس را فراگرفته و زاگرس همچون سدی جلوی این آب ایستاده است.
نمیتوان در مورد وقوع این توفان عدد داد اما اگر بخواهیم حدودی سال وقوع توفان نوح را بگوییم میتوان گفت حدود 4هزار سال پیش این توفان رخ داده است.
تورات معتقد است توفان 350سال طول کشید. قرآن در چهار سوره هود، نوح، مومنون و اعراف در خصوص توفان نوح سخن به میان آورده اما هیچ اشارهای به سال نمیکند.
درود بر شما
ضمن سپاس از مهسا افشاری بابت عکس های زیبایی که از جشن گرفته بود، عکس های جشن به تدریج آپلود می شه، اگر کماکان به آدرس زیر سر بزنید می تونید فرتور های (تصاویر) بیشتری رو مشاهده کنید:
جشن تیرگان در تیر روز از تیرماه برابر با 13 تیر در گاهشماری ایرانی برگزار می شود. این جشن درگرامی داشت تیشتر (ستاره ی باران آور در فرهنگ ایرانی) است و بنا به سنت در روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر انجام میپذیرد. در تواریخ سنتی تیرگان روز کمانکشیدن آرش کمانگیر و پرتاب تیر از فراز البرز است. همچنین جشن تیرگان به روایت ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، روز بزرگداشت مقام نویسندگان در ایران باستان بوده است. (آثارالباقیه، فصل نهم، بخش عید تیرگان).
تندیس آرش کمانگیر در بروجرد
این جشن در کنار آبها، همراه با مراسمی وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیش ِرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی «آبریزگان» یا «آب پاشان» یا «سر شوران» یاد شدهاست.
در گذشته «تیرگان» روز بزرگداشت نویسندگان و گاه به «روز آرش شیواتیر» منسوب شدهاست.
ابوریحان بیرونی و گردیزی در «زین الاخبار» ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی یعنی «کیخسرو» را در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمهای دانستهاند.
جشن تیرگان بجز این روز در نخستین تیر روز از سال یعنی سیزدهم فروردین (سیزدهبدر) و سیزدهم مهرماه (قالیشویان اردهال) نیز برگزار میشود.
ارمنیان ایران نیز در روز سیزدهم ژانویه آیینهایی برگزار میکنند که برگرفته و در ادامه جشن تیرگان است.
یکی دیگر از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشنهای ایرانی «فال کوزه»(چکُ دولَه) میباشد. روز قبل از جشن تیرگان، دوشیزهای را برمیگزینند و کوزه سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که «دوله» نام دارد، او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانه آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همه کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همه کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گرد هم میآیند و دوشیزه، دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت شعرهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون دوله میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد، به این ترتیب صاحب آن جسم متوجه میشود که شعر خوانده شده مربوط به نیت، خواسته و آرزوی او بودهاست.
در آغاز جشن بعد از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» که از ? ریسمان به ? رنگ متفاوت بافته شدهاست به دست میبندند و در باد روز از تیرماه (? روز بعد) این بند را باز کرده و در جای بلندی مانند پشت بام به باد میسپارند تا آرزوها و خواستههایشان را به عنوان پیامرسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام میشود: تیـر برو باد بیا غـم برو شادی بیا محنت برو روزی بیا خـوشه مرواری بیا
در باورهای مردم، درباره جشن تیرگان دو روایت وجود دارد که روایت نخست همچنان که در بالا گفته شد مربوط به فرشته باران یا تیشتر میباشد و نبرد همیشگی میان نیکی و بدی است: در اوستا، تشتر یشت (تیر یشت)، تیشتر فرشته باران است که در ده روز اول ماه به چهره جوانی پانزده ساله در میآید و در ده روز دوم به چهره گاوی با شاخهای زرین و در ده روز سوم به چهره اسبی سپید و زیبا با گوشهای زرین.
تیشتر به شکل اسب زیبای سفید زرین گوشی، با ساز و برگ زرین، به دریای کیهانی فرو میرود. در آنجا با دیو خشکسالی «اپوش» که به شکل اسب سیاهی است و با گوش و دم سیاه خود، ظاهری ترسناک دارد، روبرو میشود. این دو، سه شبانه روز با یکدیگر به نبرد برمیخیزند و تیشتر در این نبرد شکست میخورد، به نزد خدای بزرگ آمده و از او یاری و مدد میجوید و به خواست و قدرت پروردگار این بار بر اهریمن خشکسالی پیروز میگردد و آبها میتوانند بدون مانعی به مزرعهها و چراگاهها جاری شوند. باد ابرهای باران زا را که از دریای گیهانی برمیخواستند به این سو و آن سو راند، و بارانهای زندگی بخش بر هفت کشور زمین فرو ریخت و به مناسبت این پیروزی ایرانیان این روز را به جشن پرداختند.
روایت دیگر نیز درباره آرش کمانگیر اسطوره و قهرمان ملی ایرانیان است و اینکه میان ایران و توران سالها جنگ و ستیز بود، در نبرد میان «افراسیاب» و «منوچهر»، شاه ایران، سپاه ایران شکست سختی میخورد؛ این رویداد در روز نخست تیر روی میدهد. سپاه ایران در مازندران به تنگنا میافتد و سرانجام دو سوی نبرد به سازش در میآیند و برای آنکه مرز دو کشور مشخص شود و ستیز از میان برخیزد میپذیرند که از مازندران تیری به جانب خاور (خراسان) پرتاب کنند هر جا تیر فرو آمد همان جا مرز دو کشور باشد و هیچیک از دو کشور از آن فراتر نروند؛ تا در این گفتگو بودند، سپندارمذ (ایزدبانوی زمین) پدیدار شد و فرمان داد تیر و کمان آوردند. آرش در میان ایرانیان بزرگترین کماندار بود و به نیروی بیمانندش تیر را دورتر از همه پرتاب میکرد. سپندارمذ به آرش گفت تا کمان بردارد و تیری به جانب خاور پرتاب کند. آرش دانست که پهنای کشور ایران به نیروی بازو و پرش تیر او بستهاست و باید توش و توان خود را در این راه بگذارد. او خود را آماده کرد، برهنه شد، و بدن خود را به شاه و سپاهیان نمود و گفت ببینید من تندرستم و کژیای در وجودم نیست، ولی میدانم چون تیر را از کمان رها کنم همهی نیرویم با تیر از بدن بیرون خواهد آمد. آنگاه آرش تیر و کمان را برداشت و بر بلندای کوه دماوند برآمد و به نیروی خداداد تیر را رها کرد و خود بیجان بر زمین افتاد (درود بر روان پاک آرش و روانهای پاک همهی سربازان ایرانی). هرمز، خدای بزرگ، به فرشتهی باد (وایو) فرمان داد تا تیر را نگهبان باشد و از آسیب نگه دارد. تیر از بامداد تا نیمروز در آسمان میرفت و از کوه و در و دشت میگذشت تا در کنار رود «جیهون» بر تنهی درخت گردویی که بزرگتر از آن در گیتی نبود؛ نشست.
آنجا را مرز ایران و توران جای دادند و هر سال به یاد آن جشن گرفتند.
منبع:ویکیپدیا
درود بر شما
یکم تیر ؛ آغاز سال نو گاهنباری گرامی باد
در آغاز تابستان خورشید از بالاترین جایگاه طلوع خود در افق شمال خاوری برمیدمد و در بالاترین جایگاه غروبگاهی خود در افق شمال باختری فرو میرود. حرکت روزانه خورشید در آسمان نیز در این هنگام به بالاترین خط سیر خود باز میرسد که بیش از دیگر روزهای سال به قطب آسمانی نزدیک شده و در نتیجه بلندترین روز سال و کوتاهترین شب سال را پدید میآورد. در این روز و در لحظه ظهر خورشیدی، زاویه میان خورشید و افق جنوبی بیشتر از هر روز دیگر است و آفتاب در این روز به کمال و اوج سالیانه خود دست مییابد.
این هنگام برای مردمان باستان که دلبستگی فراوانی به پدیدههای کیهانی داشته و چنین پدیدههایی را در زندگی روزمره، آیینها و باورداشتهای خود دخالت میدادهاند؛ اهمیت بسیاری داشته است و آیینها و جشنهای پرشماری را در این هنگام برپا میداشتهاند. هر چند که امروزه بسیاری از این سنتهای کهن به فراموشی سپرده شده است؛ اما برخی از آنها علاوه بر ثبت در تاریخنامهها و دیگر منابع مکتوب، تا به امروز نیز در میان مردمان بازماندهاند که به برخی از آنها اشاره میشود.
نام ماه خرداد (در اوستایی «هَـئوروَتات») به معنای رسایی و کمال و پُـرّگی که در «گاتها»ی زرتشت نیز بکار رفته است، به احتمال از همین پدیده برگرفته شده است، چرا که خورشید در پایان این ماه به کمال و اوج خود میرسد و مسیرش طولانیتر و پایگاهش فرازمندتر میشود. دیگر اینکه، آغاز تابستان در گاهشماری گاهنباری (کهنترین گاهشماری شناختهشده ایرانی)، آغاز سال نو نیز بوده است که این شیوه آغاز سال هنوز تا اندازهای در گاهشماری طبری/ تبری بازمانده است. در گاهشماری گاهنباری، طول سال به چهار فصل و چهار نیمفصل بخش می شده است که همچنان در تقویم زراعی روستاییان و کشاورزان ایرانی برقرار و متداول است.
برخی از بازماندهای آیینهای آغاز تابستان که ظاهراً بسیار فراوان بودهاند، عبارت است از جشنهای «آب پاشونک» یا «اول تووستونی (تابستانی)» که در فراهان، اراک، محلات و بسیاری از نواحی دیگر ایران همراه با گردهمایی و مراسم آبپاشی در صحرا برگزار میشود.
برخی از بازماندهای آیینهای آغاز تابستان که ظاهراً بسیار فراوان بودهاند، عبارت است از جشنهای «آب پاشونک» یا «اول تووستونی (تابستانی)» که در فراهان، اراک، محلات و بسیاری از نواحی دیگر ایران همراه با گردهمایی و مراسم آبپاشی در صحرا برگزار میشود.دوم، جشن ناشناخته و فراموششدهای به نام «جشن نیلوفر» در ششم تیرماه که ابوریحان بیرونی در کتاب گرانقدر آثارالباقیه از آن یاد کرده و ممکن است با شکوفا شدن گلهای نیلوفر در آغاز تابستان در پیوند باشد. سوم، آیین «پُـرسه» زرتشتیان در نخستین روز تیرماه که ظاهراً بازمانده آیین گرامیداشت درگذشتگان در آغاز سال نوی گاهنباری است. چهارم، جشن «عیدماه» در میان مردمان سوادکوه و برخی از دیگر نواحی کوهستانی مازندران در بیست و نهم خردادماه که با آتشافروزی بر بلندیها و سرود و شادی برگزار میشود. پنجم، آیین «گوجه عروس» یا «گل عروس» در خراسان و افغانستان باختری و اهدای میوههای نورسیده، آرد و نبات به نوعروسان.
اما از سوی دیگر لازمه تشخیص هنگام فرا رسیدن آغاز تابستان و انقلاب تابستانی در دوران باستان، شاخصی برای اندازهگیری آن است. این شاخصها، همانا تقویمهایی آفتابی است ... و یکی از آنها تقویمهای آفتابیِ چارتاقی مانند، و به ویژه چهارتاقی نیاسر در غرب کاشان است.
درود بر شما
به بهانه 31 خرداد روز دیدار طلوع خورشید در تقویم آفتابی چهارطاقی نیاسر:
این ساختمان بر ارتفاعات غربی(کرکس) شهر نیاسر، واقع در 25 کیلومتری غرب کاشان، واقع شده است و به لحاظ گونه بندی یک چارتاقی (چهارتاقی) محسوب میشود. ابعاد آن 14 در 14 متر و دارای جرزهای سنگی و گنبد آن آجری بوده و از ملات ساروج درساخت آن استفاده شده است .چارتاقی ها بناهایی هستند با کارکردهای متعدد ومتنوع که هم به صورت منفرد و هم با الحاقات ویا در ترکیب با ساختمان های دیگر مورد استفاده قرار میگرفتند و بر خلاف باورعمومی تنها محلی برای افروختن آتش نبوده اند. در ترکیب ساختمان آنها اصول کمابیش مشترکی رعایت شده و به لحاظ معماری میتوان آنرا یک مدول قابل تکثیر و تکرار پذیر درمکان ها و موقعیت های مختلف به شمار آورد. این نکته را میتوان در کاخ فیروزآباد و آتشکده آذرگشنسپ تخت سلیمان مشاهده نمود. چارتاقی ها علاوه بر کارکرد مذهبی شناخته شده خود ( به عنوان محلی برای انجام مناسک دینی آیین زرتشتی ) ، دارای امکان انجام محاسبت تقویمی و رصدی بوده و همچنین به مثابه نشانه های تعیین کننده قلمروهای سیاسی و اعتقادی مورد استفاده قرار می گرفته اند و بنا به دلایل گفته شده محل استقرار آنها میبایست در محدوده یک مرکزیت سیاسی، مذهبی یا اجتماعی قرار می داشته است تا به عنوان جزئی از یک ساختار حکومتی وظایف مربوط به خود از قبیل اعلام جشن ها ، اعلام موعد های کاشت و برداشت ، مراسم دینی و مانند آنها را در یک محدوده جغرافیایی مشخص ، به انجام برسانند.
از ویژگیهای قابل ذکر در معماری چارطاقی ها پوشش فضاهای چهارگوش با گنبد های گرد می باشد که پیش از این ، بدین شکل، سابقه نداشته است .این ویژگی بواسطه استفاده از عناصر ساختمانی خاصی بنام "گوشواره" صورت می پذیرد. اختراع "گوشواره" وابداع این تکنیک توسط ایرانیان در بیش از 1500 سال پیش ، تحولی عظیم در فن ساختمان سازی بشمار می آمده است .از دیگر ویژگیهای چارتاقی ها وجود قابلیت گاهشماری و رصد بوده است بگونه ای که با مشاهده پرتو های خورشید از زوایای خاص مابین ستونهای بنا ، فرا رسیدن فصول مختلف سال را دریافته و آیین ها و فرامین مربوطه را جاری می ساختند.
برگرفته از
Google Earth Community
درود بر شما
اولین روز از ماه خرداد برابر با جشن ارغاسوان یا جشن گرماست که با تاخیر آپ می کنم:
هرمزد روز از خردادماه برابر با یکم خرداد در گاهشماری ایرانی : «ارغاسوان» یا «اریجاسوان»، نام یکی از جشنهای خوارزمی است که ابوریحان بیرونی نام شماری از آنها را همراه با جشنهای سغدی در فصلهای دهم تا دوازدهم «آثارالباقیه» آورده است.
بیگمان هیچیک از هر دو تلفظ یاد شده در نسخههای خطی آثارالباقیه درست نیستند وبه مرور زمان به دلیل نبود آشنایی کاتبان با نامهای کهن، شکل صحیح خود را از دست دادهاند. امروزه حتی تلفظ صحیح این نامها نیز امکانپذیر نیست، اما بیرونی معنای آن را «نزدیک شدن گرما» میداند. به روایت آثارالباقیه این جشن در نخستین روز ماه «هروداد» که شکل خوارزمی «خرداد» است، همزمان با کاشت کنجد برگزار میشده است. او این جشن را به دورانی کهن منسوب میدارد.امروزه همچنان کاشت کنجد، پنبه، کرچک و دیگر دانههای روغنی در استانهای مرکزی ایران و گاه همراه با مراسمی در «شصت بهار» انجام میشود.
و اما خوردادگان
خرداد روز از خردادماه برابر با 6خرداد در گاهشماری ایرانی: جشنی در ستایش و گرامیداشت «خرداد»(= خورداد) که در اوستایی «هـَئوروَتات» و در پهلوی «خُـردات» خوانده می شود و به معنی رسایی و تندرستی و کمال است و نام یکی از هفت امشاسپند در فرهنگ ایرانی. واژه ی اوستایی «هئوروتات» در سانسکریت و در «ودا» نیز به صورت «سَئوروَتات» آمده است و «کوشیار اصفهانی» آن را «عید البقر» نوشته است.
خورداد، اَمشاسپند ِنگاهبانی آب ها، نهرها و دریاها است و مظهری است از مفهوم نجات بشر و از آنجا که پاره ای از مراحل آفرینش، مانند آب و گیاه به گونه ی طبیعی جفت اند، همواره در متون کهن همراه با امرداد، امشاسپند نگاهبان گیاه آورده می شود.
پیشکش این دو امشاسپند ثروت و رمه (چهار پایان) است، به گونه ای که این دو، نماینده ی آرمان های نیرومندی، سر چشمه ی زندگی و رویش هستند.
هماوردان خاص آن ها، دیوان «گرسنگی» و «تشنگی»اند و همکاران خرداد نیز، ایزد «تیشتر» و «باد» و «فروهر پرهیزکاران» هستند.
در باور ایرانیان، خرداد در هنگام حمله ی اهریمن، آب را به یاری فروهرها می ستاند، به باد می سپارد و باد آن را با شتاب به سوی کشورها می برد و به وسیله ی ابر می باراند.
در نامگذاری ماه ها، خرداد و امرداد در دو طرف ماهی هستند که نماد آن «تیر» یا «تیشتر» است و تیشتر ایزد باران است.
در بُـندهشن (= بـُن دهیشنَ = آغاز آفرینش)، یکی از کتاب های پهلوی که بر اساس ترجمه ها و تفسیرهای اوستا تدوین یافته و در بردارنده ی اسطوره های مربوط به آفرینش، تاریخ اساطیری و تاریخی ایرانیان، جغرافیای اساطیری و حتی نجوم و ستاره شناسی است، درباره ی این امشاسپند آمده است :
«... خورداد سرور سال ها و ماه ها و روزهاست ؛ [ و این ] از این روی است که او سرور همه است. او را آب مایملک دنیوی است. هستی، زایش و پرورش همه ی موجودات جهان از آب است و زمین را نیز آبادانی از اوست. چون اندرسال، [ اگر ] نیک شاید زیستن، به سبب خرداد است ... او که آب را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه، خورداد [ از او ] آسوده یا آزرده بود. او را همکار، تیر و باد و فروردین است.»
در یشت های اوستا، برای دو امشاسپند، «اردی بهشت» و «خرداد»، هر یک یشتی جداگانه موجود است. «خرداد یشت»، چهارمین یشت اوستا است که متاسفانه آسیب زیادی دیده و بسیاری از واژگان آن از بین رفته یا ناخواناست. ولی در آنچه اکنون دردست است (در یازده بند)، به یاد کردن از امشاسپندان به ویژه خورداد سفارش بسیار شده، چون یاد آنان دیوان را دور می سازد و یاد خورداد، به ویژه دیو «نسو»(= دیو فساد و گندیدگی) را می راند. دراین یشت، به صراحت آمده که خداوند یاری و رستگاری و رامش و سعادت را از طرف امشاسپند خرداد به مرد پاک دین می بخشد.
در بند ده این یشت می خوانیم :
«او را - امشاسپند خرداد را - برای فـَرّ و فروغش با نماز [ی به بانگِ ] بلند با و با زَور (1) می ستاییم.
ما امشاسپند خرداد را با هَوم (2) آمیخته با شیر، با بَرسَم (3) با زبان خرد، و «منثره» با اندیشه و گفتار و کردار [ نیک ]، با زَور و با سخن رسا می ستاییم.»
نیاکان فرهیخته ی ما در این روز به کنار چشمه سارها، رودها و دریاچه ها رفته و همراه با نیایش اهورامزدا و جشن و شادمانی تن خود را نیز با آب می شسته اند.
ابوریحان بیرونی نیز در آثار الباقیه به مراسم شستشوی ویژه ای که در این روز برگزار می شده است اشاره کرده است.
اهورامزدا از سرچشمه ی بخشایندگی خویش این فروزه را به واسطه ی امشاسپند هئوروتات به آفریدگان خود بخشیده تا هر پدیده ای رسا گردد و رسایی و تندرستی نه تنها ویژه ی این جهان است، بلکه رسایی مینوی و تندرستی روح و روان، هدف والای جهانیان است.
اهورامزدا می خواهد که همگان به یاری امشاسپند هئوروتات از این بخشایش مینوی و مهربانی حقیقی برخوردار گشته و هرکس بتواند با نیروی رسایی و پرورش و افزایش آن در وجود خویش، دارای مقام رسایی و کمال بی زوال گردد.
1. نوعی فدیه آیینی که در آن معمولا آب یا شیر و یا نوشیدنی های دیگر می ریزند.
2. گیاهی مقدس که در برخی از جشن ها با کوبیدن آن در هاون نوشیدنی ای درست می کنند و فشردن آن آیینی از نوعی قربانی غیر خونین است.
3. دسته ای از شاخه های کوچک درختان که با نواری به هم متصل می شوند و در مراسم آیینی به کار برده می شوند.
منبع سایت آریابوم
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
بیست و پنجم اردیبهشت ماه روز ملی بزرگداشت فردوسی بزرگ ادیب فرزانه و شاعر حماسه سرا گرامی باد.
فردوسی با سرودن داستان های ملی و تاریخ باستانی سرشار از بزرگی و غرور و فر و شکوه ، افتخارهای فراموش شده ی روزگاران سر افرازی را به یاد ایرانیان آورد و روح آزادگی و بزرگواری را در آنان دمید و عشق به ایران و خشم و بیزاری از دشمنان ایران را در دل های آن ها بر انگیخت.
اگر فردوسی نبود ما هم مانند بسیاری از کشورهای اسلامی اکنون به زبان عربی سخن می گفتیم و شاید هیچ گاه به یاد نمی آوردیم که از تخمه نجیب زادگان آریایی هستیم و تاریخی درخشان در پشت سر داریم.اگر یونانیان به حماسه هومر افتخار می کنند ما هم اثری سترگ چون شاهنامه داریم که هم چون نگینی درخشان بر تارک ادبیات تاریخی جهان می درخشد.
درود بر شما
چون ما قراره در آینده مسوولان روابط عمومی باشیم خدای نکرده بد نیست از مناسبت های تقویم مطلع باشیم. مناسبت های مذهبی رو که همه از طریق رسانه ها متوجه می شیم. من این جا رسالت ملی خودمو پی می گیرم. هر کدوم از شما هم اگر افتخار بدید می تونید توی صفحه شخصی خودتون مطالب مورد علاقتون رو آپ کنید.
اینم از مناسب جدید این ماه:
پنجاه بدر و مراسم باران خواهی
بهرام روز از اردی بهشت ماه، پنجاهمین روز سال برابر با نوزدهم اردی بهشت ماه مراسمی به نام مراسم باران خواهی و اقامه ی نماز باران در قزوین بر پا می شود در این روز مردم برای بر آورده شدن نیتشان در آب انبار ها فرو می روند.
علاوه بر آیین سیزده نوروز و جشن و شادمانی در دامان طبیعت ، مردم قزوین در روز نوزدهم اردیبهشت نیز به صحرا می روند و از خدا طلب باران و سر سبزی می کنند که به آن پنجاه بِدَر می گویند .
این مراسم در محوطه مصلای راه ری و در میان باغات کهن منطقه از شور و شوق دیگری برخوردار است و انبوه خانواده ها با گردهمایی در آن به اقامه نماز باران ، شکرگزاری و شادی و پایکوبی می پردازند و پس از صرف ناهار و عصرانه شبانگاهان به خانه باز می گردند.
هنوز هم بسیاری از مردم قزوین آیین « سیزده به در » را روز نوزدهم اردیبهشت و با نام « پنجاه به در » برگزار می کنند.
عید در استان قزوین با سیزده به در به پایان نمی رسد و معمولا دید و بازدید های عید تا پنجاه روز پس از نوروز در این استان برقرار است.
ابوریحان بیرونی از رسمی در بعضی مناطق معتدل ایران سخن می گوید که در همین ایام برگزار می شد چون مردم انتظار داشتند برخی غلات از قبیل جو را به دست آورند.
برخی اعتقاد دارند چون در این هنگام کاشت محصول به پایان رسیده بود، مردم برای طلب باران به طبیعت می رفتند.
گرچه علت این رسم که حتما با کشاورزی بی ارتباط نبوده، فراموش شده ولی سالمندان قزوین معتقدند در چنین روزی امام زمان از مصلای این شهر گذر کرده است.
مصلا نام باغی است در جنوب شرقی قزوین که در حال حاضر، در محدوده شهری قرار گرفته است و از آنجا که بنابر اعتقادات سنتی مردم قزوین این باغ محل گذر امام زمان بوده است، بسیاری از مردم در روز نوزده اردیبهشت به این باغ می روند و پنجاه به در خود را در آنجا می گذرانند.
مشابه این رسم تا چند سال پیش در میان زرتشتیان یزد نیز برگزار می شد اما در روز نهم اردیبهشت و به چله به در معروف بود. اما این که میان چله به در یزد و پنجاه به در قزوین ارتباطی بوده یا هر دو دلیل وجودی مشترکی داشته اند، اطلاعی در دست نیست.
تنها مساله ای که با بررسی جشن های گوناگون ایرانی نمود می یابد این است که ایرانیان از هزاره های دور به هر بهانه ای جشن برگزار می کردند و جشن نزد آنان نه فقط برای شادمانی بلکه نوعی عبادت نیز بود و با کار و زندگی آنان گره خورده بود.
هر جشنی شادی نیز به همراه داشت و شادی برای مردم و آفریده اهورامزدا برای مردمان بود و از این رو، مقدس به شمار می آمد.
دورد بر شما
متاسفانه اونقدر سرم شلوغ بود که فراموش کردم جشن های اردیبهشت رو به موقع آپ کنمL حالا جبران می کنم و جشن های نصف اردیبهشت رو توی این پست می ذارمJ
دوم اردیبهشت ما چنین جشنی برگذار می شه ولی متاسفانه هنوز اطلاعاتی در موردش کسب نکردم L در اولین فرصت این کار رو انجام می دم.
روز اردیبهشت از ماه اردیبهشت گاهنامه کهن 3746 ایرانی در سالنامه کهن ایرانی این روز به جشن اردیبهشتگان نامیده میشود.
ریشه واژه:
آردی بهشت از واژه اوستایی "اشه وهیشته" و پهلوی "ارت وهیشت" نماینده اشویی است و به مانک (معنی) بهترین راستی و نام یکی از امشاسپندان است.
کمی درباره آردی بهشت:
از آردیبهشت امشاسپند در سراسر اوستا ستایش بسیار می شود. آردی بهشت نمودار راستی و پاکی و پارسایی است. پس از این که مشیا (آدم) دارای اندیشه درست شد می باید روانش بهنجار شود به گونه ای که اندیشه و رفتار و گفتارش راست گردد و دروغ از اندیشه و رفتار و گفتارش از میان برخیزد که راستی نشان دهنده استواری روان است... چون اهریمن نماینده بی سامانی و آشوب و دروغ و ناپاکی است، با آتش راستی و پاکی و داد گریزان می گردد.
چنانکه همه امشاسپندان دارای دو روی مینوی و زمینی هستند، آردی بهشت هم همچنین نگاهبان آتش است، چرا که آتش بهترین جلوه گاه راستی و پاکی به شمار می رفته است. این امشاسپند در جهان مینوی نماینده پاکی و راستی و سامان دهی و داد اهورایی است و در جهان زمینی سر پرستی آتش را بر گردن دارد از این رو با ایزد آذر همانندی دارد. همانندی آتش و اردیبهشت را میتوان از آنجا دانست که آتش نیز در فرهنگ کهن ایرانی و زرتشتی نماد راستی و پاکی است.
در میان گل ها گل مرزنگوش نماد اردیبهشت است.
دهم اردیبهشت ماه جشنی در مناطق مرکزی ایران برگزار می شود به نام جشن چهلم نوروز یا چلمو.
شیرازی ها در کنار حوض ماهی سعدیه این جشن را بر پا می کنند و کرمانی ها در این روز به زیارت شاه خیراله می روند . پختن آش شیر نیز جز مراسم این روز است.
از روز خور تا دی به مهر از ماه اردی بهشت برابر با یازدهم تا پانزدهم اردی بهشت در گاه شماری باستانی (در تقویم کنونی برخی از زرتشتیان ایران از دهم تا چهاردهم اردی بهشت خورشیدی)
میدیوزرم از ترکیب واژگان اوستایی مئیدیو ( مَـئیدیو ) به چم میان و زرمیه ( زَ ر ِ میه ) به چم بهار پدید آمده است و به معنای میان بهار است.
این جشن هنگامی برگزار می شود که گیاهان رشد و نمو می کنند و کشاورزی بار دیگر رونق می گیرد و از سوی دیگر در باورهای سنتی زرتشتیان هنگام آفرینش آسمان است و به همین روی برای بزرگداشت آن ، جشن و شادی بر پا می شود.
درود بر شما دوستان
فروردین روز از ماه فروردین برابر با جشن فروردین گان بر ایرانیان شاداندیش و نیک اندیش خجسته باد
ایرانیان مردمانی بسیار شاد بودند که در سراسر سال جشن های بسیاری را به بهانه های زیبا و مختلف برگزار می کردند. هیچ عزاداری ای در تقویم رسمی زرتشتی حتی برای اشو زرتشت ثبت نشده است. تعدادی از جشن هایی که از روزهای نخستین سال تا کنون گذشته است به شرح زیر است:
1-اول فروردین: جشن نوروز؛2-جشن نخستین شنبه سال 3- ششم فروردین روز امید یا شادباش نویسی4-جشن نخستین چهارشنبه سال5- دهم فروردین جشن آبانگاه 6-سیزده فروردین جشن سیزده بدر 7-هفده فروردین سروش روز، جشن سروشگان 8- و اینکه فروردین روز، جشن فروردین گان:
فروردین روز از فروردین ماه برابر با 19 فروردین در گاهشماری ایرانی نخستین ، از جشنهای ماهانه (برابر شدن نام روز با ماه) در سال «جشن فروردینگان» یا «فرودُگ» نام دارد.
این جشن به «فرَ وَ هَرهای» پاک درگذشتگان و نیاکان مربوط است، به همین دلیل ایرانیان برای شادی روان درگذشتگان خود به آرامگاه آنان میروند.هرکس برای تهیه و بخشش «میَزد» در مراسم جشن فروردینگان، میوه یا لُرک با خود میآورد، بانوان سیر و سِداب، سیرُگ، آش و بقیهی خوراکیهای مراسم را فراهم میکنند.
موبدان لباس سپیدِ ویژهی اجرای مراسم مذهبی بر تن کرده و آفرینگان خوانی را به صورت گروهی برگزار میکنند. شرکت کنندکان نیز با نیایش ِخود، بر روان و فروهر درگذشتگان درود میفرستند و برای خشنودی روان آنها عود و کندر آتش میزنند.
منبع سایت آریابوم