یا بهتر بگویم حرفهای تنهائی
یا درد دل دوستانه
حرفهای تنهائی من از آنجا نشأت میگیرد که میبینم هنوز مردم ایران زمین، این خاک خوب وطنم، خیلی چیزها را از یاد نبردند و برخی مواقع کمی چیزها از یادشان میرود.
مثلاً هنوز از یاد نبردند که روزهای فرخندهای مثل اعیاد شعبانیه خصوصاً، نیمه شعبان ـ روز میلاد دوازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت، منجی بشریت از ازل تا ابد ـ مغتنم شمرده و به بهانههای مختلف مثل: مجالس عقد و عروسی، مولودی، دیدار بزرگان و دوستان خانواده و فامیل، مسافرتهای دستهجمعی و ..... عزم سفر میکنند. که اکثر اوقات با خودروی شخصی میروند و بقیه با وسایل حمل و نقل دیگری همچون اتوبوس، مینیبوس، میدل باس، سواریهای بیابانی؛پژو ، و ... به مقاصد مختلف راهی سفر می شوند.
از آنجا این صحبتها را میگویم که فکر میدانم اکثر شما بهتر میدانید من در کجا مشغول به فعالیت هستم. من در صنعت حمل و نقل سهمی کوچکی از وظایف یک ایرانی بودن را به جا میآورم.
در همچون روزهایی همیشه آه بلندی از نهاد ما به آسمان میرود، چرا که با وضعیت بدی از طرف مسافران محترم مواجه میشویم.
این رشته تحصیلی (روابط عمومی) خیلی در شغل من بعنوان کارمند یک شرکت اتوبوسرانی (بین شهری و بینالمللی) موثر و کارساز بود چون به علت برخوردی از دانش روابط عمومی در سطح بالایی باعث ارتقا تفکر فکری و منطقی من و برخورد با عموم ملت بود که به نوعی همیشه با ما در ارتباط هستند و کسانی که در صنوف مختلف شغلی نیز در این جرگه با ما همراهند.
بعضی چیزها را از یاد بردهاند از آنجائی که ؛ در حال حاضر بعلت برخی مسائل از جمله روزهای تابستان ـ رفتن بیشماری از اتوبوسها به سرویسهای دربستی ـ ازدیاد مسافر در پایانهها ـ کاهش وسایل حمل و نقل بین شهری و .... باعث شده که عزیزانی که بصورت تلفنی با ما در تماس هستند، برخوردهای بسیار زننده و ناشایست داشته باشند و حتی با اینکه با برخورد بسیار مناسب از طرف شخص من روبرو می شوند بقولی سوءاستفاده کرده و بسیار با جسارت و بدون شرم و حیا و با پررویی تمام گفتگو مینمایند.(فرقی ندارد مرد باشد و یا زن )
نمیدانم متاسف باشم به حال جماعت ایرانی و یا ناراحت شوم از طرز فکر و سطح فکرپایین و فرهنگ برخیها ـ هنوز و هنوزه انسانهایی در لباسهای مختلف نقش خود نمیدانند چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند.
علیالحال از شما دوستان عزیز که بطور حتم دوستان و خانواده و فامیل های عزیز دارید که میخواهند عازم سفر بشوند متذکر شوید کسی که با خوشرویی پاسخ شما را با اصول و منطق میهد آیا سزاوار است با او ناشایسته برخورد کرد. البته مشت نمونه خراوار است و این گوشه کوچکی است.
صنعت حمل و نقل صنعت بسیار گستردهای است که تمام مناظق کشوری را بهم اتصال میدهد و ما نیز سعی میکنیم وظایف خود را به نحو احسن انجام دهیم.
هنوز که هنوزه این جمله قصارآمیزت ای حسین، علی و فاطمه
میدانی از کجا به گوش میرسد از همان روزی که قدوم مبارک خویش را به این دنیای فانی و این خاک نهادی
ای کاش قدوم مبارک خود را بر چشمان ما میگذاشتی، بر چشمان گریان و خونباری که اینک در اشتیاق دیدن مزار شریف تو لحظهها را در غبار و هیاهوی زمانه گمگشته
و میخواهد باز یابد لحظات ملکوتی کمیابی تو را
در هر آمدن انسان به این دنیا رازی است،
همانطور که سّری در رفتن او نهفتهاست،
هر انسانی روزی میآید و روزی میرود،
انسان بهترآن است آنچنان بیاید و برود که در شأن و مقام خویش باشد
انسان آنچنان میمیرد که زندگی میکند،
انسانی میآید
یک انسان آمد
یکی که سرآمد عالمیان است
کسی که وجودش فخر گیتی است
کسی که با آمدنش پرچم عدالت در عرصه جهان برافراشته خواهد شد
او آمد
اوکه هنوز و هنوزه عطر یاد و نامش در دلها جریان دارد
آمدنش راهگشای انسانهای دیگر
ولی رفتنش جانفزا بود
بگذارید که عطر خوش قدمهایش وجودهای ما را صیقل زمانی دهد
بگذارید که نامش راهش یادش کلماتش گفتارش در دالان زمان پرنور باشد
چه بسیار اندوه دلی که بایست در دل مدفون گردد
چه بسیار خون دلهایی که باید محفوظ گردد
چه غمهایی که در عمیق ترین وجود انسانی مغلوب گردد
این چست که هرچه بدنبال آنیم
نمییابیم و یا اگر مییابیم بسیار اشتباه و
آنگاه دردناک است
اینهمه درد بیدرمانی
اینهمه بیرهایی
و اینک با آمدنش دنیای سرد آدمها گَرم و نورانی شد
و چه سود که دیر فهمیدیم آنچه باید میدانستیم
نور چشمان محمد آمد، عشق زینب آمد، جانها در راهش روان است
آمد تا که تازهها کند، آمد که رخنهها از میان اندازد
گفتار و پیامش این بود: "امر به معروف و نهی از منکر"
پیشوای برحقی که جلوهگاه انسانیت است
پاس دارنده دین اسلام است
و چه بجاست روز میلادش، روز پاسدار
که خود اینگونه بود
درس شهادت او بر ژرفای دلهای بیقرار و خستهاش تاثیر میگذارد
نامی است به بلندای فریادهای خفته در گور
تو کسی هستی که تمام ملل و ادیان غیرک با نام و یاد تو حاجت روا میشوند
چه بگوئیم که این کلمات بسیار الکناند در بیان آن همه احساس و شور و شَعف خاصی که نسبت به تو داریم
در روز ولادت سرازپا نمیشناسیم
دَف میزنیم و رقص سماع داریم
سعی و ذرهای تلاش در راهی که تو گام گذاشتی
و این کمترین است در شأن والاتبار
ای خاندان پاک محمد(ص)
یا حُسین ، ای عزیز دل زهرا
اشکها بر گونهها روان است
چکنیم در روز میلادت
ای نور ای مطهر ای اخلاص
چرا که به یاد دورانهایی میافتیم که با تو چه کردند و تو چه کردی و چه مشقات و مصائبی بر دوش کشیدی، میخواهیم که جامه پاره کنیم
پرچمدار دین محمد شدی با صلابت بودی
در این رهگذرکشیدی و کشانده شدی
و هنوز تو اینجایی
میخواهیم بدانی که میدانیم چه کردی
میخواهیم در هر برههای از زمان اینگونه باشیم
و در مقابل ستم و ظلم یزید و معاویه زمان خود سکوت نکنیم به حرمت پرچ قرمزی که بر مناره بارگاه ملکوتیات هنوز برافراشته است
و میدانیم که خونخواهیات به درستی و راستی صورت نگیرد آن پرچم همانگونه قرمز خواهد ماند و به سبزی نخواهد گرائید.
پس کمکمان کن تا بیابیم راه خود را در این بیراههها و بیغولهها
ولادت پر فیض و برکت امام سوم شیعیان جهان
امام حسین علیهالسلام بر دوستداران و عاشقان آن مکتب امامت و و لایت
همایون وپرسعادت باد
تو کیستی؟
تو کیستی؟
که اینگونه ، یک دنیایی را به دگرگونی کشیدی
محصور کنندهای
حمایتگری
هم باغی، هم باغبان
هم جانی، هم روان
آمدی، از راه دور آمدی
خسته نبودی، خستهات کردند
غمگین نبودی، غمگسارت کردن، زمانی که با وجود دین برحقّات مردم در گمراهی و جهالت بودند
تنها نبودی، تنهایت کردند، زمانی که عبدالمطلب،ابوطالب،حمزه و خدیجه را از دست دادی
غصهدار نبودی، غصهدارت کردند، زمانی که در شِعبابیطالب بودی و تو را از اجتماع بریدند و باز آن خالق یکتا تو رهانید
میتوانستی عمری را به خوشی و کامروایی بگذرانی، اما بیرق هدایت مردم از گمراهی به سوی خدا را در دست گرفتی و تمام رنجها را بر جان خریدی
بر گُردِ زمان نامت مقدس و مطهر و شریف است
حتی آن زمان که آیندهِ دودمان و مصائب آنها را میدانستی، آنگاه که هر دو نوه عزیز خود را (حَسنین و حُسینین) را بر زانوان مبارک خود مینشاندی و و لبان و گلوی آن عزیزان را دربرمیگرفتی
از دالان تاریکِ جهل و نادانی با استقامت گذر کردی
تو از عطر خوش الوهیت آفریده شدی
عطر دلانگیز وجودت هنوز و هنوز با گذشت سالیان سال و قرنها و قرنها در عرص?زمان به مشمام میرسد
راه بسیار پرپیچ و خم را با تمام مصائب و گرفتاریها طی کردی زمانی که تنها دلدارت همان معبودت بود
آمدی....
آمدی.......
همان زمانی دختران را زندهبه گور میکردند و دختر را ننگی بر پیشانی خانواده میدانستند
همان زمانی که مردم جزء بتکیشی مذهب و دین نداشتند
همان زمان که مردم فقط و فقط به عیش و نوش میدانستند
همان زمانی که در بطن جمال غیرموصوفات علم و دانش را به یکباره در غار حرا در دل کوه نور از جبرئیل خدا یاد گرفتی
همان لحظاتی که به تو گفتند:
ای محمد بخوان
اِقرأ بِاسم رَبُک الذّی خَلق
بخوان بنام پروردگارت که تو را آفرید
و تو سرآمد آدمیان شدی، بودی، و خواهی بود
بنابر دستور خدایت شمشیر حق بر باطل زدی و در این راه یکییکی عزیزانت را ازدست دادی ولی تو باز راسخ بودی و این سنگلاخها را با قدرت مافوقالطبیعه رهنمون گردیدی
ای عزیز تو که هستی که هنوز نتوانستهایم
باید و شاید
تو را بشناسیم
یوسف شدی و زلیخای زمانه خانم خدیجهکبری بر گرد دامانت گوش بفرمان حکم خدای تو بود و زمانی که با او درآمیختی فاطمه آمد
فاطمه فاطمه است(دکتر علی شریعتی)
فاطمه تنها دختات که پاکدامنی و تقوی را از تو آموخت
تو مظهر خوبیها تو مظهر عشقها تو مظهر صلابتها
تو که بودی
تو که هستی
که هنوز ابعاد گوناگون شخصیت والاتبار تو را نشناختیم
تو که بودی
تو که هستی
و باید تو را بشناسیم
چندین و چندبار کوه نور را درنوردیدی
چندین و چند مرتبه با خالق خود راز و نیاز کردی
چقدر خون دلات را به او گفتی و چار? درمان خواستی
چقدر جفای روزگار را گفتی
چقدر عدل و داد خواستی
تو چه خواستی و چه کردی
تو، تو ای محمد در غار حرا
روزها و هفتهها و ماهها در آن غار میماندی و تنها بانوی دو گیتی و یار و یاور همیشگیات آذوقه میآورد
او که براستی بانوی تو در دو عالم است و غیر او زیبندهای برای تو متصور نیست و نخواهد بود و نبوده
و پیامبر شدی
و اشکها به خاطرت روان بر روی گونهها
زمانی که عاتکه دختر عبدالمطلب زمان هجرت تو حضور عموم مردم گفت:
ای دو چشم من
اشکهای ریزان را در فراق برگزید? بنیهاشم بریز که چون ماه کامل بود
و در نیکی و دادگری و پرهیزگاری سرآمد بود
کسی که آمرزشهای او مای? رستگاری در دین و دنیاست
بگریید از فراق راستگوی خردمند و دانا و بزرگواری که مردم را به نیکی و مهرورزی فرامیخواند
و دو چشم من بفدای تو باشد
تو که بودی
تو که هستی
که حضورت را به گوش?چشمی نایده گرفتند
هم مصلحی هم مصلاّ
هم دینی هم عمادی
خستگیات به مویی بند است
روح ملکوتی لایزال او در وجودت همیشه در حلول بوده و هست و خواهد بود
پایان ناپذیری، کاستی ناپذیری
هم علمی هم عالمی
قوت جانی عشق و ایمانی
تیمار دل خستگانی
تو با علی چه کردی در شب لیلهالرغا
تو با خدیجه چه کردی که تمام دارائی خود را به پای تو ریخت
مای? فخر دو عالمی
با آمدنت دنیا را زیبا کردی
سرآمد عالمیانی اسطوره ایمان و تقوایی
مُلک و هستی بفدایت
هزاران هزار گلِمحمدی نثار وجود نازنینات
و فقط شایسته و زیبنده توست نام پر شوری «محمد»ی
میلادش بر همگان پر سعادت باشد
سخن شهید آیت ا... دکتر محمّد حسین بهشتى رحمه اللّه (1307 - 1360 ه .ش ):
این ایستادن و خم شدن ، این نشستن و به خاک افتادن ، و با هر یک کلماتى گفتن چه معنا دارد؟ در آن لحظه که آدمى به کمال و شکوه بىنهایت آفریدگار جهان مىاندیشد، سراپا شیفته آن مىشود، دل و جانش به خضوع و خشوع و فروتنى مىگراید، با آهنگ فطرت در برابر آن همه کمال و عظمت سر تعظیم فرود مىآورد، رکوع و سر به زمین مىساید، سجود و زبان به ستایش مىگشاید، حمد و تسبیح .
و در آن لحظه که انسان خود را به کمک یک نیروى برتر از ماده نیازمند مىیابد، دل به سوى آفریدگار دانا و توانا و مهربان جهان مىآورد، راز و نیاز خود را با او در میان مىنهد و او را به کمک مىخواند، دعا این است نماز ما و نیایش روزانه ما، به سوى خدا، خداى یکتا، خداى پر مهر. نیایشى که هر فرازش ، بیانگر اصلى از اصول جهان بینى اسلام ، و هر حرکتش ، نمایشگر پیوند عمیق انسان اسلام با خداست.
نیایشى که انسان را به سوى خدا، به سوى راه او، و به سوى رهبران او مىکشاند. او را به همه شایست?کاران روى زمین ، در طول تاریخ ، در گذشته و آینده و حال ، پیوند مىدهد. و صف او را از صف ستمگران و تبهکاران و گمراهان جدا مىسازد تا در راه راست خدا استوار بماند و به بیراهه نیفتد. اینک تو اى انسان جستجوگر عصر ما برخیز، برخیز تا با شور و نشاط، به نیایشى چنین زنده و سازنده بپردازیم ، و خود را از هر چه جز حق و حقیقت است پیراسته سازیم.[1]
[1] . نماز چیست ، شهید آیت ا... دکتر سیّد محمد حسین بهشتى (ره )، ص 10
شهادت هفتمین شاخ? درخت سلاله پاک عترت و طهارت امام موسیکاظم علیه السلام ، بابالحوائج بر ددوستداران و عاشقان آن هل بیت کریم تسلیتباد.
باشد که تنها برای برآوردهشدن خواستههایمان نزد این امام همام نرفته ، بلکه از غنای معنوی و عرفانی و علمی ایشان فیض بسیار برده و در جرگه صالحین امم قرارگیریم.
صفای قدمش ، که بود شب اول قبرم به کنارم،
چنین دل زارم ، که پابند گناهم ، که گرهگشائی ، برهانی از این قید نجاتم ، شدم عاشق رویت ، میشوم بند?کویت ، چکنم گناهکارم ، دستم را بگیر ، ای لطف و کرمات بیحد و حساب است.
سلام
لینک های زیر یک تست خلاقیت را شامل می شود. امیدوارم تصاویر را دریافت کنید و به وسیله تست زیر میزان خلاقیت خود را بسنجید.
http://irapic.com/uploads/1217225980.gif
http://irapic.com/uploads/1217215052.gif
http://irapic.com/uploads/1217283742.gif
استان اردبیل با 17953 کیلومتر مربع وسعت در شمال غربی فلات ایران جای گرفته و حدوداً 09/1 درصد مساحت کل کشور را تشکیل میدهد.
این استان از شمال با جمهوری آذربایجان، از جنوب با استان زنجان، از غرب با آذربایجان شرقی و از شرق با استان گیلان همسایه است. 4 شهرستان این استان حدود 382 کیلومتر با کشور جمهوری آذربایجان مرز مشترک دارد که در 159 کیلومتر آن رودهای ارس و بالهارود جریان دارد.
سه عامل شکل دهنده اقلیم آب و هوایی استان، توپوگرافی، زاویه تابش نور و جریانات هوایی می باشد. سبلان با وسعت حدود 6 هزار کیلومتر مربع و 4811 متر ارتفاع در بین دو دشت پهناور مشکین شهر و اردبیل واقع شده است.
براساس آخرین تقسیمات کشوری استان اردبیل شامل 9 شهرستان، 25 بخش، 21 شهر و 66 دهستان است. این استان طبق آخرین سرشماری دارای بیش از 168000/1 نفر جمعیت است که شهر اردبیل بعنوان مرکز استان بیش از 395000 نفر از آن را در خود جای داده است.
نسبت جنسی تعداد مردان در برابر هر 100 زن که در کشور حدود 3/103 است در استان اردبیل 102 در مناطق شهری استان 105 و در روستاها 5/99 میباشد. میزان باسوادی در استان نیز 3/73% در مناطق شهری 5/80 و در مناطق روستایی 3/66% است که با متوسط کشوری که در سرشماری سال 75 برابر با 52/79 بوده اندکی فاصله دارد.
از نظر مذهبی نیز 8/99% جمعیت استان را مسلمانان و مابقی را اقلیتهای مذهبی تشکیل میدهند.
خدای من ،
سلام ای عزیز من ، ای معبود من ، ای خدای من ،
خدای من ، مهربانی و مهربانیات قابل دیدن نیست ولی قابل لمس ،
همه مرا تنها گذاشتند ، من ماندم و کوهی از غم ، من ماندم و سیل اشک ، من ماندم و کویر ، من ماندم و اینهمه بیعدالتی ، من ماندم ، من ماندم ، تنها ماندم ، تنها بودم ، تنها شدم ، تنها هستم.
نه ، تنها نیستم ، تنها کسی که مرا تنها نگذاشت وجود نازنین تو ، ای خدای مهربان من ، در لحظه به لحظه تارهای هستی من بود ، تو در تنهاییهای من وجود داشتی و داری و خواهی بود و کمک کردی ، دستم را گرفتی و از روزهای سخت زندگی عبور دادی.
معبود من ، این بنده حقیر چقدر به فکر خویش است و ترا که اینقدر عزیز و بزرگی را از یاد بردهبود.
خدای من ،
مهربانی ، عزیزی ، رحیمی ، و .... هرچه گویم کم گفتهام،
چگونه میتوانم پاسخ اینهمه مهر و صفای تو را دهم،
این بنده گنهکارت ، این بنده روسیاهات،
چگونه میتواند چهره شرمسار خودش را به جمالت بنماید،
تمام ذرات وجودم تو را میخواهد،
خواستن من مثل وزوز مگسی در کورراه زمستان است،
لطف و هستیات و ندادنت ، همه و همه گویای یک چیز است،
که مرا این بنده حقیر خود را بسیار دوست داری،
خانواده : (پدر و مادر ، همسر و فرزندان ، برادرو خواهر) میتوانند بنوعی در بوجودآوردن امنیت دخیل باشند.عوامل چون بحران در اقتصاد و معیشت خانواده ، طلاق و بیکاری ، درگیریهای خانوادگی میتوانند مخاطره ساز باشند.
جامعه : در موارد دیگری از جمله احترام به آزادی بیان ، آزادیهای فردی ، اجتماعی و سیاسی به عنوان امنیت اجتماعی در جامعه به حساب میآید.
دولت : با سیاستگزاریهای خاصی میتوانند در ازدیاد و یا کاهش امنیت سهم نسبتاً بزرگی را ایفاء نماید.
جوامع دیگر و جهان : روابط و مناسبات بینالمللی ، موضعگیریها ، موافقتها و مخالفتها و بسیاری از جنگها و صلحها ، جهت بدست آوردن و حفظ امنیت رخدادهاست.
باید توجه داشت ، امنیت و عوامل تامین کننده آن با توجه به زمان و فرهنگ جوامع مختلف متفاوت میباشد، ممکن است در برخی از جوامع آنچه که امنیت محسوب میشود در جامعه دیگر امنیت به حساب نیاید. به فرض در جامعهای اقتصاد و معیشت نقشی اساسی در امنیت روانی و اجتماعی افراد داشتهو بیکاری ، فقر و گرسنگی تهدید اصلی برای امنیت افراد آن جامعه تلقی گردد، در عین حال در دیگر جوامع مشکلات اقتصادی ممکن است کاهش پیدا کرده و مردم از نظر اقتصادی مرفه باشندو لیکن مواردی همچون آزادیهای فردی ، اجتماعی و سیاسی به عنوان امنیت اجتماعی در به آید.
در جامعه امروز ایران ، با توجه به نوع نگاه ملت ایران ، مقوله امنیت روانی و اجتماعی بسیار حائز اهمیت است و باید توجه داشت بسیاری از مشکلات و مفاسدی که جامعه امروز ما را تهدید میکند ریشه در موارد دیگری دارد که حل آن به جز ریشهیابی مسائلی که مستقیماً امنیت روانی و اجتماعی افراد را تهدید میکند، مقدور نمیباشد.
امنیت اجتماعی یک تولید اجتماعی است که در نتیجه تعامل روابط بین افراد در درون یک جامعه از یکطرف و رابطه افراد یک جامعه با دولت از سویی دیگر بوجود میآید.
در بین انسانها امنیت اجتماعی در اولویت اول قرار دارد و با افزایش آن ، آسیبهای اجتماعی کاهش و بالعکس با کاهش آن آسیبهای اجتماعی افزایش مییابد.بیثباتی سیاسی و نظام حاکم بر جامعه انواع سرقت ، کلاهبرداری ، تجاوز ، باندهای سرقت و قتل مسلحانه ، کودکان و زنان خیابانی ، اعتیاد ، فحشا و مهاجرت از مهمترین مصادیق کاهش امنیت اجتماعی است.
قوانینی که در جهت حفظ منافع مردم در مجلس و دولت به تصویب میرسد میبایست توسط نهادها و ارگانهایی مانند نیروی انتظامی به اجراء درآید و لیکن بطور قطعی نمیشود گفت که فرامین اجراء شده مطابق با قوانین بوده یا نه ؟ چرا که افرادی به عناوین مختلف سعی در ایجاد اخلال و ناامنی در میان مردم مینمایند. با یک مثال عینی و یقینی به این موضوع میپردازم:
از یکسو در سطح شهر میبینیم که افراط بیش از حد مسائلی همچون بدحجابی و بی حجابی و پوشش نامناسب که به دلایل زیادی مانند : ماهواره ، تولید پوشاک مبتذل و نامناسب خارجی و واردات آن به کشور ، کمبودهای دوران نوجوانی و جوانی ، تلوزیون و در کل وسایل ارتباط جمعی باعث گشته تا نسل جوان یا همان نسل سوخته دچار لغزشهایی در پوشش و آرایش خود شوند؛ میتوان گفت این نوعی حربه از سوی استعمارگران یا همان نفوذ فرهنگی است تا فکر جوانان این مملکت از مسائل مهم و به روز و به غایت تاثیرگذار در جامعه دور گشته و فکرشان بسوی مسائل منحطی چون نحوه پوشش و ... جذب شوند و این جامعه برای جامعه ایرانی بسیار غامض و دردناک جلوه مینماید.
این معضل را میتوان از طریق نهادهای نظارتی ، آموزش و پرورش و ... تا اندازهای برطرف نمود ، با طرح و اجرای اصول و روشهای دقیق بطور یقین میتوان جامعه را به تعالی رساند و هرچه جامعهای رو به تعالی رود اینگونه مسائل پیش و پا افتاده خواهد بود.
هرچه بر میزان سواد و تحصیلات افراد یک جامعه افزوده شود ، هرچه اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی اقشار مختلف بالا رود ، هرچه قدر مردم در رفاه نسبی باشند ، هرچه معضلاتی همچون بیکاری و فقر و مهاجرتهای داخلی و خارجی کاهش یابد و هرچقدر از طریق رسانهها آگاهی مردم افزایش یابد به همان اندازه و شاید هم بیشتر افراد در امنیت خواهند بود.بسیار موارد و علل میتواند تضمین کننده و یا تخریب کننده امنیت اجتماعی افراد باشند. که در اینجا به اختصار ذکر شد.
باشد که با یاری خدا و چشم امید از سوی مردمان ، دولت ، اقشار ، گروهها و نهادها و .... این مرز و بوم همگان در امنیت و آسایش باشند.
چکد گر آب از آن آبی ندارد